.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Friday, November 19, 2004

نتايج نهايی مسابقه طنز تصويری

.
اول :
چاپ اول با ۲۷ امتياز
دوم :
راديوسيتی با ۲۳ امتياز
سوم مشترک:
فانوس (س. ع. دشمن شناس) و عصيان با ۲۲ امتياز

به وبلاگ های بالا به عنوان جايزه هر يک به مدت يک هفته يک آگهی تصويری در سايت صبحانه و وبلاگ خورشيد خانم اهدا خواهد شد.


با کليک روی تصوير بالا جدول نتايج نهايی برای ده نفر اول را در فرمت اکسل ببينيد.

با اندکی تاخير به دليل مشکلات شخصی و نه به دلايل دوستان دشمن شناس نتايج نهايی مشخص شد.

اين مسابقه متاسفانه چه از لحاظ کيفيت طنز ها و چه از نظر کميت و تعداد شرکت کنندگان آنچنان که انتظار می رفت نبود. هر چند که دلايلی از قبيل عدم تبليغ مناسب و تازه و ناشناخته بودن اين حرکت نيز در اين مورد بی تاثير نبود.

از مجموع ۲۶ طنز بررسی شده از طرف داوران تنها هفت طنز نمره قبولی گرفتند . به اين مفهوم که اگر حد اکثر نمره ای که به هر طنز تعلق می گرفت را چهل و حد اقل آنرا صفر در نظر بگيريم (با توجه به نمره حد اکثر ده برای هر طنز از طرف هر يک از چهار داور) تنها هفت طنز توانستند نمره ای مساوی يا بالاتر از بيست داشته باشند. ميانگين امتياز طنز ها هم ۱۷.۶۵ بود که نشان از ضعف مفرط بسياری از کار ها داشت.

دست و دلبازترين داور پيام بود با ميانگين ۷.۰۸ بعد از آن زيتون، ناصر خالديان و ف. م. سخن به ترتيب با ميانگين های ۴.۵۴، ۳.۲۷ و ۲.۷۷ سختگيرانه تر عمل کردند.

هيچ يک از داوران تا زمان انتشار اين نتايج از نام وبلاگ ها و نويسندگان آن اطلاعی نداشتند بنابراين مبنای قضاوت هايشان تنها بر اساس جوهر متون ارسالی بوده و نام وبلاگ و وبلاگ نويس تاثيری در قضاوت های آنها نداشته. بالاترين امتياز و تنها نمره ۱۰ را پيام به طنز ارسالی چاپ اول داد. طنز های ۱۰ نفر اول در زير عکس های مربوطه در انتهای اين پست معرفی خواهند شد.

به علت نمره پائين باقی دوستان از معرفی باقی طنز ها در اين وبلاگ صرف نظر می کنم ولی اگر دوستانی که معرفی نمی شوند تماس بگيرند جزئيات امتيازشان را برايشان ارسال خواهم کرد. قرار اين بود که يک بخش هم برای نظر خواهی از خوانندگان در مورد ۱۲ طنز برتر داشته باشيم ولی به دليل کيفيت و کميت پائين و همين طور مشکلات فنی که امکان يک کار تميز و بدون اشکال را نمی داد از خير آن گذشتم و صرفا به نتايج حاصل از ارزشيابی داوران بسنده کردم.

نظرات داوران در مورد اين مسابقه:

ف. م. سخن
"آقاي تمدن عزيز
به نوبه ي خودم تشکر مي کنم از شما به خاطر زحمتي که براي برگزاري مسابقه ي طنز تصويري کشيديد. از دوستان عزيزي هم که زحمت کشيدند و بر روي تصاوير انتخابي شما طنز نوشتند تشکر مي کنم. البته فرصت تنگ بود و احتمالا عده ي زيادي از اين مسابقه با خبر نشدند، که اميدوارم در مسابقات بعدي تعداد بيشتري شرکت کنند.

اما چند کلمه اي در باره ي اين مسابقه و امتيازي که من به عنوان يک بيننده و خواننده به نوشته ها دادم؛ تصاوير انتخابي شما براي طنز نويسي جدا سخت بود! نمي شد بر روي آنها زياد مانور کرد و خلاقيت زيادي لازم بود تا از آنها مطلب طنز خوبي بيرون کشيد. علت اينکه بالاترين امتيازي که من به تصاوير دادم از 5 فراتر نرفت قطعا همين بود والا دوستان نهايت ِ ذوق و قريحه شان را به کار برده بودند. يک عامل ديگر هم عجله اي بود که دوستان کرده بودند و به نظر مي آمد که اولين فکري که به ذهن شان رسيده بود، بدون بازبيني مجدد و صيقل دادن، همان را نوشته و ارسال کرده بودند که اين را اگر در مسابقات "باشگاهي" جايز بدانيم، در مسابقات "جهاني" قطعا قابل قبول نخواهد بود و اگر شما بار ديگر مسابقه اي در سطح "جهاني" برگزار کرديد، دوستان بايد کمي روي کاري که مي کنند وقت بگذارند.

در داوري پنج عامل را در نظر داشتم که يکي از آنها قطع ِ نظر از سياسي بودن يا نبودن متن، هماهنگي نوشته با تصوير بود. مثلا شماره ي 3 و 4 و 19 و 21 و 24 اگر فقط اين عامل شرط بود، بايد حدود هفت هشت امتياز مي گرفتند، و 6 و 11 و 18 کمترين امتياز را مي گرفتند اما اين مهمترين فاکتور نبود.

بعضي متن ها هم ذهنيت نويسنده را بدون ارتباط با تصوير بازتاب مي داد که البته امتياز زيادي نمي شد به آنها داد.

در يکي دو متن هم، يکي دو جمله بود که اگر به تنهايي در کنار عکس مي آمد، امتياز زيادي مي گرفت منتها به خاطر آمدن جمله هاي نالازم اثر طنز آنها ضعيف شده بود، مثل طنز شماره ي 8 و 10.

به هر طريق، به عنوان يک خواننده، به نوشته ها امتيازي دادم که البته سليقه ي شخصي من است و ممکن است نوشته هايي که امتياز ِ کمي از من گرفته اند، نزد ديگر خوانندگان امتياز بيشتري داشته باشند.

امتياز ها را به صورت جداگانه براي تان مي فرستم، و اين نامه را در صورتي که مايل بوديد مي توانيد بعد از اعلام نتايج منتشر کنيد تا دوستاني که زحمت کشيده و در اين مسابقه شرکت کرده اند از نحوه ي امتيازدهي من با خبر شوند.

با آرزوي شادي و موفقيت براي شما
ف.م.سخن"

ناصر خالديان
"سلام آقا عليرضاي عزيز!
خسته نباشي و دستت درد نكنه. اينم نتايج داوري بدون سوت ما! ولي اكثراً
ضعيف بود و اون معيارهاي طنز رو نداشت. چون ديالوگ‌نويسي يا شوخي‌نويسي
براي تصوير، خودش يك اصول و قواعدي داره كه بايد به حالت چهره‌ها و نوع
شخصيت و سوابق اون شخصيت و نوع تصوير و حالت و فرم آدم‌ها و نوع فضا بايد
توجه كرد. كاش برخلاف نظر دوست عزيزمون ف.م.سخن همون «ايجاز» و
كوتاه‌نويسي رعايت مي‌شد چون اكثر دوستان در مورد عكس «توضيح» دادن و طنز
ننوشتن. اما در مجموع كار خودت در اين زمينه بهتر بود! البته دومين
مسابقه حتماً بيشتر شركت مي‌كنن. اون موقع حتماً اطلاع‌رساني بهتري
خواهيم كرد. مثلاً من حتي فرصت نداشتم راجع به مسابقه بنويسم. اميدوارم
بعدها اصلاً يك برنامه‌ي اختصاصي براش بذاري و به صورت دوره‌اي با لوگو و
آرم و اين چيزا باشه. در خدمت شما دوست عزيز هستم. هميشه باشي."

زيتون
"علی تمدن عزیز
سلام... تأخیرم به خاطر این بود که مدتی جواب‌ها در ذهنم وول بخورند و بتوانم بهتر روی جمله‌ها فکر کنم که مبادا حقی ضایع شود. از تعداد کم شرکت کننده‌ها بخصوص درمورد عکس دوم و سوم که خیلی جای طنز داشت تعجب کردم.. فکر می‌کنم شاید چون اولین باربود که این مسابقه برگزار می‌شه هنوز دوستان عادت نکرده‌اند فکرای طنزشان را آزادانه و بدون خجالت بنویسند. مطمئنم اگر این کار تداوم داشته باشد نفرات خیلی بیشتری شرکت می‌کنند.

تلاش کردم که درست و منصفانه قضاوت کنم، ولی تا چه حد موفق شده‌ام معلوم نیست.. امتیازها رو تاحدی نسبی(نسبت به هم) داده‌ام. و چون هر نوشته‌ای برگرفته از فکر یک آدم است به هیچ‌کس نتوانستم صفر بدهم. همانطور که هیچ‌کس رو شایسته‌ی 10 ندیدم. گاهی از طنزی خوشم آمد ولی جمله‌ای اضافی داشت و یا زیاد در مورد آن شخص حقیقت نداشت ولی طنز جالبی بود. گاهی هم حقیقت داشت ولی طنز نبود. سعی کردم طنز قضیه‌رو بیشتر در نظر بگیرم و همینطور شباهت گفتار با ژست‌ها..ا.."

آقای پيام خان منتظر نظرات شما هم هستيم

ده طنز برتر:


عکس ۱: مجلس شورای اسلامی. حداد عادل رئيس مجلس، سعيد ابوطالب کارگردان و نماينده ای که به تازگی از اسارت آمريکا در عراق رها شده و شيبانی رئيس بانک مرکزی در حال نطق.

اول :چاپ اول
حداد عادل : سعید جان ، این شیبانی چقدر حرف می‌زنه خسته شدم . راستی یه کرم ِ مرطوب کننده‌ی دست گرفتم که خیلی خوبه . ببین دستم چه لطیف شده! فقط بین خودمون بمونه ، آمریکاییه !

دوم : راديوسيتی
اَه ... بابا سعيد جان ول كن دستمو! هي ماچ ماچ ماچ! اين كه نشد آخه، شيباني سكته ي ناقص كرده تو هم اين وامونده رو ول نمي كني!

سوم : فانوس (س. ع. دشمن شناس)

شيبانى: «ما با سياست هاى انقباضى خودمان امسال توانستيم نرخ تورم را در حد رقم پيش بينى شده برنامه، نگه داريم. خوشبختانه با تعامل مجلس محترم …»
پشت صحنه حداد عادل: «ببين دست چپ آقا معمولا به اين شکل روى زانوى مبارکشون قرار ميگيره»
سعيد ابوطالب: «دکتر جون، دست‌بوسى رو که بلدم. شگرد جديد چى بهم ياد ميدى؟»
[همزمان شيبانى براى خودش مشغول نطق است.]
حداد : « اى بابا! شما جوونها چقدر آتيشتون تنده، بابا يک کم صبر داشته باشيد. ما سالها مشغول بوديم. اونوقت شما از در نيومده …»
سعيد: « نوکرتم آقا غلام… »
حداد: « يا الله بيا يک کم تمرين کن، ببوس ببينم کارت رو درست انجام ميدى يا نه؟ »

ابيات

رييس مجـــــلس هفــــــتم بــود «عــادل حـدادى»
بداده ابن آقا را لباس و رخــت دامــــــــــــادى

ز اين پيوند فرخنده، غلام حلقــــــــه گوشش بين
بزد کبريت بر عـــــــلم و ادب، فرهنگ و آزادى

ســـــپاهى گـــــــرد کردنــــــد و به پررويى ناميدند
اداهاى اصـــــــــــــولى را ارزشـــــــهاى آبادى

چريک پير سياسان، بخورد يک ضرب شست از او
صفايى،خاتـــم کوچک، جناب مـــــــيردامادى

به يوم الله روز دى(D)*، پريدند خانـــــــــه ملــــت
چو نيروهاى آمريکا، به فتح شـــهر نورمــاندى

به يمن فتح آسانش، بود فرمان که باشـــــــد هم
رييس مجلس خويشم، زخويشان سـنابادى

غرض هر چاکر خادم، بشـد مــداح آن رهـــــــــــبر
يکى ممنوع کرد لبخند، يکى جنگيد با شادى

يکى گير داد به خشــتک، يکى بند کــرد به تنبان
يکى عر زد يکى شيون، يکى تکبير و فريادى

کــــرامات غلام هر روز افـــــزون شـــد ز پيش از آن
به استيضاح خرم روز، وزيد از پشت او بادى!

کسى گفتا که نعلينش شود چون کفش آقا جفت
بياموزد به نوکـــــر ها راه و رســـــم شــيادى

غلام مســــــــجد اعظم شده کـــــــــاردار در آلمان
به «فن» خويش مشغولند هنرمندان اين وادى!

رموز پاچــه‌خــارى را، ســـعيد پرسيد از حــــــــداد
بگفتا گــر تو هــــم مالى، به يکباره ز اوتادى!

* منظور از روز دى همان D-day است!

سوم : عصيان
در پس‌زمينه تصوير صدای شيبانی:
بولعجب نيست گر فرو رود نفسش، عندليبی غراب هم‌قفسش!
ابوطالب: خيلی بی‌معرفتی! آخه اين رسمش بود؟
حداد عادل: به جان تو وقتی شنيدم گرفتنت، نزديک بود اين‌جوری بيفتم تو جوغ آب.

ششم: فوتبالکده ی دنيز
شیبانی ـ به حول و قوه الهی و کمک دوستان موفق شدیم آشی واسه این مملکت بپزیم که چهار وجب روغن روش باشه.
حداد ـ این یارو رو ولش کن! خب. تعریف کن ببینم سربازهای زن آمريکایی چطور بودن؟ چند تاشو تور کردی ناقلا؟!

هشتم: اسداله عليمحمدی
حدادعادل: بگو تو...
سعید ابوطالب: تو
حدادعادل: اوا فدای تو...

عکس ۲ : جرج بوش

پنجم: بی سپرترين از عشق
جرج بوش دربرابراین پرسش از خبرنگار کیهان.اقای دبلیو بوش.ایابه نقش
شوم خود در توطئه علیه امت اسلامی همیشه در صحنه در مواردی چون حذف حضرت
علی از جانشینی پیامبر-شهادت امام حسین در کربلا-قراردادمنحوس ترکمن
چای-انتخاب محمد.خ برای ریاست جمهوری -زلزله بم و راه اندازی شبکه
عنکبوت که توسط برادر حسین ش کشف شد اعتراف مینمایید؟


ششم: سيپريسک
بوش : می بخشید ، خیلی زور آورده بود.

هشتم: نوشتن يا ننوشتن
Ah! Iran's leader and I can make a great team to star in "Dumb and
Dumber", but I guess we will have to flip a coin to decide who is dumb
and who is dumber


هشتم: ناشناس
Bush: Harharhar, did i just say "Nucrear"?! Harharhar!