نبوی نازنين! در همين عنوان مطلب گلايه ام را پس می گيرم
نبوی نازنين
شرمنده ام اگر که اينجا، در وبلاگم و در انظار عمومی از تو عزيز گله می کنم. راستش ترجيح می دادم که اين مطلب را خصوصی بهت ايميل کنم ولی سابقه بی جواب ماندن ايميل های قبلی، من را وادار کرد که اين راه را انتخاب کنم. البته نه برای اين مطلب و نه برای آن ايميل ها توقع پاسخی نداشتم و نخواهم داشت چرا که با نحوه محاسبات پيچيده تو عزيز - + + رجوع به انتهای مطالب - در پاسخ يا عدم پاسخ به افراد بر اساس تعداد خواننده کاملا آشنا هستم. به هر حال حد اکثر هزار خواننده ما کجا و حد اقل ده هزار خواننده تو کجا. بنابراين همانطور که گفتم توقع پاسخ ندارم، ولی اميدوارم دو دقيقه هم وقت بگذاری و اين گلايه برادرانه را بخوانی.
سالهاست که نوشته های طنز تو را می خوانم و از خواندن آن لذت می برم. مطمئن نيستم که ذوق و استعدادی در کار طنز داشته باشم ولی بدون تعارف و از صميم قلب می گويم که بسياری از آنچه را که امروز به اسم طنز به روی صفحه کاغذ می آورم حاصل آموخته هايیست که در طی اين چند سال در مکتب تو فرا گرفتم. اين تاثيرپذيری به حدی بود که به پاس آنچه که از تو آموختم يکی از اولين طنز هايم را به سبک تو ساختم و تقديم به تو کردم.
هميشه دوستت داشتم و به عنوان يک پيشکسوت برايت احترام زيادی قائل بوده و هستم. فراموش نمی کنم اولين جشنواره مطبوعات را پس از رياست جمهوری خاتمی. من جوان با چه شوق و ذوقی از سر و کول همه بالا رفتم تا بتوانم خودم را به نبوی خبره، پيشکسوت و محبوبم در غرفه جامعه برسانم و سوالم را بپرسم. از آن روزها هشت سال می گذرد و تو محبوب و محبوب تر، خبره و خبره تر و پيشکسوت و پيشکسوت تر شده ای. برای همين می دانم که بسيار بهتر از من و امثال من از قوانين حقوق مولف آگاهی داری و کپی رايت را در تمام ابعاد آن به خوبی می شناسی.
و چون اين ها را می دانم، به خودم حق می دهم که تعجب کنم از اينکه نبوی بزرگ چرا بايد کار يک وبلاگ نويس يا يک جوان خوش ذوق را در تيتر و متن مطلبش، در يک روزنامه اينترنتی کار کند بدون اينکه نامی از آنها بياورد. باور نمی کنم که نبوی و يا تيم حرفه ای و فرهيخته روزنامه وزين روز اين کار را عمدی کرده باشند. حتما اشتباهی شده. پيشکسوت های اين حرفه امثال نبوی بيشتر از هر کس ديگری به اصول اخلاقی اين کار پايبندند. چه اگر غير از اين بود و بر فرض اين کار عمدا صورت گرفته بود، ديگر چه اميدی برای آن جوان شهرستانی می ماند که با هزار ذوق و شوق هر روز بنويسد و بيافريند.
دوست خوب کرمانشاهی من! رفيق گيلکی! عزيز آبادانی! مهربان بوشهری! نازنين ترک! بگذاريد من بجای نبوی خودم جواب اين گلايه را می دهم.
نترسيد! هيچ کس حق شما را تضييع نخواهد کرد. به خوب نوشتن و خلق کردن کارهای زيبا ادامه دهيد. اين مورد خاص مطمئنا يک اشتباه سهوی بوده پيشکسوت ها و بزرگترهای اين کار هميشه قدردان کارهای خوب شما هستند. فراموش نکنيد که شما در کار فرهنگی هستيد و با آدم هايی به خوبی خودتان سر و کار داريد. خاطرتان آسوده باشد که در اين فضای فرهنگی هيچگاه کارهای شما مصادره نمی شود. نترسيد! به تلاش خود ادامه دهيد و فراموش نکنيد که وقتی به بالای قله رسيديد همچون نبوی و نبوی ها از حقوق آنها که در تلاش برای آفريدن هستند پاسداری کنيد.
شرمنده ام اگر که اينجا، در وبلاگم و در انظار عمومی از تو عزيز گله می کنم. راستش ترجيح می دادم که اين مطلب را خصوصی بهت ايميل کنم ولی سابقه بی جواب ماندن ايميل های قبلی، من را وادار کرد که اين راه را انتخاب کنم. البته نه برای اين مطلب و نه برای آن ايميل ها توقع پاسخی نداشتم و نخواهم داشت چرا که با نحوه محاسبات پيچيده تو عزيز - + + رجوع به انتهای مطالب - در پاسخ يا عدم پاسخ به افراد بر اساس تعداد خواننده کاملا آشنا هستم. به هر حال حد اکثر هزار خواننده ما کجا و حد اقل ده هزار خواننده تو کجا. بنابراين همانطور که گفتم توقع پاسخ ندارم، ولی اميدوارم دو دقيقه هم وقت بگذاری و اين گلايه برادرانه را بخوانی.
سالهاست که نوشته های طنز تو را می خوانم و از خواندن آن لذت می برم. مطمئن نيستم که ذوق و استعدادی در کار طنز داشته باشم ولی بدون تعارف و از صميم قلب می گويم که بسياری از آنچه را که امروز به اسم طنز به روی صفحه کاغذ می آورم حاصل آموخته هايیست که در طی اين چند سال در مکتب تو فرا گرفتم. اين تاثيرپذيری به حدی بود که به پاس آنچه که از تو آموختم يکی از اولين طنز هايم را به سبک تو ساختم و تقديم به تو کردم.
هميشه دوستت داشتم و به عنوان يک پيشکسوت برايت احترام زيادی قائل بوده و هستم. فراموش نمی کنم اولين جشنواره مطبوعات را پس از رياست جمهوری خاتمی. من جوان با چه شوق و ذوقی از سر و کول همه بالا رفتم تا بتوانم خودم را به نبوی خبره، پيشکسوت و محبوبم در غرفه جامعه برسانم و سوالم را بپرسم. از آن روزها هشت سال می گذرد و تو محبوب و محبوب تر، خبره و خبره تر و پيشکسوت و پيشکسوت تر شده ای. برای همين می دانم که بسيار بهتر از من و امثال من از قوانين حقوق مولف آگاهی داری و کپی رايت را در تمام ابعاد آن به خوبی می شناسی.
و چون اين ها را می دانم، به خودم حق می دهم که تعجب کنم از اينکه نبوی بزرگ چرا بايد کار يک وبلاگ نويس يا يک جوان خوش ذوق را در تيتر و متن مطلبش، در يک روزنامه اينترنتی کار کند بدون اينکه نامی از آنها بياورد. باور نمی کنم که نبوی و يا تيم حرفه ای و فرهيخته روزنامه وزين روز اين کار را عمدی کرده باشند. حتما اشتباهی شده. پيشکسوت های اين حرفه امثال نبوی بيشتر از هر کس ديگری به اصول اخلاقی اين کار پايبندند. چه اگر غير از اين بود و بر فرض اين کار عمدا صورت گرفته بود، ديگر چه اميدی برای آن جوان شهرستانی می ماند که با هزار ذوق و شوق هر روز بنويسد و بيافريند.
دوست خوب کرمانشاهی من! رفيق گيلکی! عزيز آبادانی! مهربان بوشهری! نازنين ترک! بگذاريد من بجای نبوی خودم جواب اين گلايه را می دهم.
نترسيد! هيچ کس حق شما را تضييع نخواهد کرد. به خوب نوشتن و خلق کردن کارهای زيبا ادامه دهيد. اين مورد خاص مطمئنا يک اشتباه سهوی بوده پيشکسوت ها و بزرگترهای اين کار هميشه قدردان کارهای خوب شما هستند. فراموش نکنيد که شما در کار فرهنگی هستيد و با آدم هايی به خوبی خودتان سر و کار داريد. خاطرتان آسوده باشد که در اين فضای فرهنگی هيچگاه کارهای شما مصادره نمی شود. نترسيد! به تلاش خود ادامه دهيد و فراموش نکنيد که وقتی به بالای قله رسيديد همچون نبوی و نبوی ها از حقوق آنها که در تلاش برای آفريدن هستند پاسداری کنيد.
0 Comments:
Post a Comment
بازگشت به صفحه اصلی