.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Monday, July 11, 2005

تحولات ۲۴ ساعت گذشته يک "بر ما چه گذشت" نويس

اول ـ راديکال، عصبی و پرخاشجو ولی رئاليست
شايد برخی دوستان حمايت از اين مسابقه را حمايت از من فرض کرده اند و از آنجا که بنده را به هر دليل درست و يا نادرست مجری خوبی برای اين کار نمی دانند مسابقه را هم لايق حمايت ندانسته اند.

بايد به اين دوستان متذکر شوم که اولا من در اين جريان تقريبا هيچکاره ام و فقط سعی می کنم کار های هماهنگی و تبليغاتی را انجام بدم. ثانيا به قول دوست عزيزم ناصر خالديان چرا به خاطر دشمنی با زن بابا خانه را آتش می زنيد. يک حرکت مثبت فرهنگی داره انجام می شه که حد اقل منغعتش يک مجموعه نوشته خوب و يافتن و تشويق چند استعداد تا به امروز ناشناخته است. از طرف ديگه حالا به من و درخواستم که بدون هيچ چشمداشتی دارم حمالی اين کار و می کنم احترام نمی گذاريد، فکر نمی کنيد اين کار شما بی احترامی به دوستان و همکاران خود شماست که قبول زحمت کرده اند و داوری اين مسابقه يحتمل بی شرکت کننده را پذيرفتند. آيا شما که هر روز در وبلاگ هايتان دم از اخلاق حرفه ای و می زنيد تحقير همکارانتان را کاری پسنديده می دانيد.

اگر انتقادی داريد خصوصی يا عمومی مطرح کنيد. اگر موضوعی دلخورتان کرده متذکر شويد. شايد سوءتفاهم برطرف شود. ولی اخلاق وبنگاری را فدای اغراض شخصی نکنيد.

بعد ـ محافظه کار، معقول و مودب ولی ايدئاليست
چهار روز از اعلام مسابقه می گذرد. درخواست کرده بودم اين مسابقه را حمايت کنيد چون باور داشتم و دارم که اين کار بدون حمايت شما دوستان عملی نيست. مگر من با حد اکثر سيصد چهارصد خواننده در روز چه تعداد آدم را می توانم تشويق کنم به شرکت در مسابقه. متاسفانه بعد از چهار روز تنها بازتاب اين مسابقه در وبلاگ ها سه چهار مطلب بوده از چند دوست، چند لينک کوچک در گوشه و کنار چند وبلاگ و سکوت دويست سيصد نفر دوستانی که اسمشان در سمت راست اين وبلاگ هست و لابد الان به ريش من پوزخند می زنند. اگر اين کار ضرری به کسی می رساند يا خلاف اخلاق و ادب اجتماعی بود و يا مخالفتی با معيارها و تعريف های موجود در قاموس دوستان داشت، بايکوت خبری آن برايم قابل هضم بود.

هر چه تلاش می کنم که دليل های مثبت و قانع کننده برای بايکوت خبری اين کار بيابم راه به جايی نمی برم. پيش خودم می گويم شايد اين چند روز تعطيل بوده و دوستان هنوز از موضوع بی خبرند . می بينم اغلب در طی اين چند روز چندين بار وبلاگ های شان را به روز کرده اند. فکر می کنم شايد بد موقعی اين کار را کردم و چون مصادف با هجده تير شد خيلی مورد اقبال قرار نگرفت؛ ولی می بينم که فعلا موضوع نوشی نازنين از هجده تير و گنجی هم در ميان وبلاگ نويسان داغتره. بعد تعمق می کنم ... به اين همه انساندوستی و همراهی و همدلی وبلاگ نويسان برای حمايت معنوی از يک همکار در دل درود می فرستم. در اين چند روز تقريبا اکثر دوستان نامدار وبلاگستان مطلبی برای نوشی نازنين که امروز بيش از هميشه تنهاست قلمی کردند تا يکبار ديگر اثبات کنند که اگر درمان نمی دانند درد را مرهمند.

بايد خوشبين بود. بايکوتی در کار نيست مسائل مهمتری بوده که اولويت داشته و مطمئنم به زودی شاهد حمايت دوستان از مسابقه خواهيم بود.