.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Tuesday, August 02, 2005

قاتلان قاضی احمدی مقدس شناسايی شدند

جزئيات ترور پزشک احمدی - ببخشيد قاضی احمدی - به نقل از کيهان
امروز مقارن ساعت چهار بعد از ظهر هنگامی که قاضی احمدی با دستانی خسته و پينه بسته از ارشاد و مددرسانی های روزانه قصد مراجعت به خانه را داشت به دست دژخيمان داخلی به شهادت رسيد.

بر اساس شنيده های ما از منابع موثق اين ترور توسط يک تيم عملياتی به سرپرستی شيرين عبادی طراحی واجرا شده. بر اساس تحقيقات صورت گرفته جزئيات عمليات تيم ترور به شرح زير است.

شيرين عبادی در جريان ورود دزدانه به بيمارستان ميلاد از طريق پشت بام به همراه يوسف مولايی يا همان عبدالفتاح سلطانی دستگير می شود و شاه کليدی که با آن قصد ورود به بيمارستان را داشتند توقيف می شود. در حالی که روال عادی تنظيم پرونده توسط دادگاه ويژه انقلاب شعبه بيمارستان ميلاد در جريان بوده، شيرين عبادی که جايزه نوبل را همچون صليب هميشه به گردن دارد و از آن استفاده ابزاری می کند؛ با در آوردن آن و نشان دادنش به مسئولين دادستانی و ايجاد جوّ وحشت به همراه سلطانی متواری می شود. چند روز بعد سلطانی در حالی که در يک سبزی فروشی سرگرم يافتن اسناد و مدارک محرمانه از بين روزنامه های دور سبزی به قصد جاسوسی بود توسط دادستانی دستگير و روانه زندان می شود.

شيرين عبادی که با از دست دادن شاه کليد و سلطانی بازی را باخته می ديد از طريق دوستانش در نوبل ترتيب جلسه ای را می دهد با حضور شارون، بوش و سلمان رشدی. از آنجا که سلمان رشدی يک مهره سوخته است حضور او را در اين جلسه بايد به مثابه يک اقدام دهن کجانه به اسلام ارزيابی کرد و علت اين حضور شوم تنها اين بوده که لج مسلمين جهان را در بياورند.

در اين جلسه شيرين عبادی از شارون و بوش درخواست می کند که يک شاه کليد ديگر در اختيارش بگذارند. شارون و بوش هم بعد از مقداری طاقچه بالا گذاشتن و گفتن اينکه تا حالا ده تا کليد گم کردی، مگه ما سر گنج نشستيم و از اين حرف ها در نهايت راضی می شوند که يک شاه کليد ديگر برايش بسازند. شارون در زمان دادن شاه کليد به شيرين عبادی با او اتمام حجت می کند و می گويد اين آخرين شاه کليده ها. باز پس فردا نيايی بگی گم شد. اگر اين را هم شوهرش دادی ديگه سراغ ما نيا.

بر اساس گزارش شاهدان عينی شيرين عبادی صبح روز ترور با يک پرواز مستقيم از تل آويو وارد پشت بام اوين می شود و سلطانی را با شاه کليد خارج می کند بعد سر راه می روند گنجی را هم سوار می کنند. از طرف ديگر شيرين عبادی در تماس تلفنی با حجاريان، سحابی، کديور، مزروعی، آرمين، سيمين بهبهانی، زرافشان و معصومه شفيعی آنها را از جزئيات کار با خبر می کند و برای ظهر با آنها در سانويچی سر وزرا نزديک سينما شهرفرنگ سابق قرار می گذارند تا در زمان ناهار نقشه عمليات ترور را به اطلاع آنها برساند. از حجاريان هم می خواهد که موتور هزارش را بياورد.

شيرين عبادی نيم ساعت زودتر خودش را به ساندويچ فروشی می رساند و برای تقويت تيم ترور با پول های نوبل برای اعضای تيم نفری يک ساندويچ دو نونه مغز و زبان و يک دونونه بندری سفارش می دهد. مقارن ظهر با جمع شدن تيم عملياتی در ساندويچ فروشی نقشه شوم ترور طراحی می شود.

تيم عملياتی به سه گروه تقسيم شده بود. گروه اول يا پيش قراول شامل آرمين و مزروعی. وظيفه اين گروه اين بوده که در صندلی عقب ماشين قاضی احمدی مخفی بشوند و بعد از حرکت ماشين با نشان دادن چهره شان و هو کردن زمينه سکته شهيد احمدی را فراهم کنند. گروه دوم يا سواره نظام متشکل از گنجی، عبادی و حجاريان. وظيفه اين گروه اين بوده که با موتور هزار کنار ماشين شهيد احمدی توقف کنند و تير خلاص را بزنند. گروه سوم يا تيم پشتيبانی شامل بقيه افرادی که در سانويچ فروشی جمع بودند. وظيفه اين گروه اين بوده که اسمشان در تيم عملياتی باشد که اگر دادستانی و اطلاعات موازی خواست دهانشان را سرويس نمايد بهانه داشته باشد.

از نکات سوال بر انگيز کشف شده توسط تيم تحقيقاتی ما نحوه نحوه ورود آرمين و مزروعی به پژوی قاضی احمدی مقدس بوده که از راه صندوق عقب صورت گرفته. به نظر می آيد با اينکه ورود به ماشين شهيد احمدی از راه درها آسانتر بوده ولی از آنجا که عبادی می خواسته چوسی شاه کليدش را پيش همکارانش بيايد راه صندوق عقب را برگزيده. شواهد حاکی از آن است که حتی موتور هزار حجاريان هم به جای استفاده از کليد معمولی به دليل همين پُز و افاده ها که نشانه عمق سرسپردگی اين جماعت به فرهنگ منحط غربی و صحيونيسمی است، با شاه کليد استارت خورده.