فقط پانزده ميليون تا نجات يک جان
گفت تو هم در اين مورد در وبلاگت بنويس و جذب حمايت کن.
گفتم من که حرفی ندارم و با جون و دل انجام می دهم، ولی با شرايطی که الان در وبلاگستان حاکمه حرف من نه تنها خريدار نداره که حتی ممکنه تاثير منفی روی کارتون بگذاره.
گفت مگه چی شده؟ انقلاب شده؟
گفتم نه بابا انقلاب که نشده ولی اخيرأ هر کار جمعی به همّت بچه های وبلاگ نويس شروع شده من يا ازش کنار کشيدم و يا علم مخالفت بلند کردم.
با تعجب سوال کرد مثلا چه کار هايی؟
گفتم چه می دونم، مثلا سر قضيه نوشی نتونستم اونجوری که همه تلاش می کردند، وقت بگذارم و با شعر و مطلب و لوگو و پتيشن جوجه ها را از چنگ بابای بدجنسشون نجات بدم. يا مثلا سر موضوع نامه بلاگرها من با مخالفت هام کلی از دوستانم را از خودم دلخور کردم.
گفت خوب اينا چه ربطی به موضوع جذب کمک برای نجات يک زن در آستانه اعدام داره.
گفتم بابا تو مثل اينکه اصلا تو باغ نيستی ها! الان اگر من هر حرفی بزنم می گند اين مردکه با اين همه وقاحت حق اين بود می رفت سخنگوی قوه قضاييه می شد. بعد از اين همه ضد حال بازی حالا آمده با چه وقاحتی داره درخواست کمک می کنه.
خنديد و گفت بابا از اين توهم ها بيا بيرون. اين رو بدون که بر خلاف اون چه که فکر می کنی بيشتر کسانی که وبلاگ می نويسند دريا دل هستند و بی کينه. آنچه که براشون معيار عمله تنها و تنها کلام معقول و منطقيه، حالا می خواد از دهن هر کسی در بياد. حتی تو هم که اين روز ها با موضع گيری هات شدی آدم بده وبلاگستان اگر حرف حسابی بزنی و پشنهاد مثبت و سازنده بدی مطمئن باش از طرف همون کسانی که ازت دل خوشی ندارند حمايت می شه.
حرفش به دلم نشست. بنابراين می خوام از همه اونهايی که به هر دليل به باد انتقاد گرفتمشون درخواست همراهی کنم. دوستان! موقعيت خوبی فراهم شده تا يکبار ديگه با اتحاد کاری بکنيم در حد و توان و ظرفيت های وبلاگستان. کاری سازنده که در صورت مشارکت جمع، صد در صد نتيجه می ده.
کوتاه و خلاصه می گم:
زنی به احتمال قوی بی گناه در آستانه اعدامه و تنها راه رهاييش پرداخت ديه ۲۵ ميليونی به خانواده مقتوله. اين زن به دليل فقر مالی قدرت پرداخت چنين پولی را نداره. شادی صدر به کمک يارانش داره تلاش می کنه که اين پول را برای نجات اين زن از طريق کمک های مردمی تأمين کُنه. تا حالا تونستند ده ميليون جمع کنند و نياز به پازده ميليون ديگه دارند.
قبلا هم راجع به اين موضوع نوشته بودم و به بچه های فعال در اين کار پشنهاد داده بودم که يک اکانت پی پل باز کنند تا کار برای خارج نشين ها راحت بشه. خوشبختانه اين اکانت باز شده و راه برای کمک آسان فراهم شده. من خودم يک مبلغ کوچک کمک کردم و واقعا وقت من را بيشتر از دو دقيقه نگرفت. شما هم از همين امشب شروع کنيد. سعی کنيد اطرافيان و دوستانتون را هم به اين کار ترغيب کنيد.
شوخی نيست! فقط ۱۵ ميليون ديگه لازمه تا ما بتونيم با افتخار سر هامون را بلند کنيم و کاری به بزرگی نجات جان يک انسان را در پرونده درخشان وبلاگستان فارسی ثبت کنيم. پس بجنبيد! فقط ۱۵ ميليون تا يک پيروزی واقعی فاصله داريم.
لينک های مرتبط:
سايت زنان ايران
خورشيد خانم
فرنگوپوليس
گفتم من که حرفی ندارم و با جون و دل انجام می دهم، ولی با شرايطی که الان در وبلاگستان حاکمه حرف من نه تنها خريدار نداره که حتی ممکنه تاثير منفی روی کارتون بگذاره.
گفت مگه چی شده؟ انقلاب شده؟
گفتم نه بابا انقلاب که نشده ولی اخيرأ هر کار جمعی به همّت بچه های وبلاگ نويس شروع شده من يا ازش کنار کشيدم و يا علم مخالفت بلند کردم.
با تعجب سوال کرد مثلا چه کار هايی؟
گفتم چه می دونم، مثلا سر قضيه نوشی نتونستم اونجوری که همه تلاش می کردند، وقت بگذارم و با شعر و مطلب و لوگو و پتيشن جوجه ها را از چنگ بابای بدجنسشون نجات بدم. يا مثلا سر موضوع نامه بلاگرها من با مخالفت هام کلی از دوستانم را از خودم دلخور کردم.
گفت خوب اينا چه ربطی به موضوع جذب کمک برای نجات يک زن در آستانه اعدام داره.
گفتم بابا تو مثل اينکه اصلا تو باغ نيستی ها! الان اگر من هر حرفی بزنم می گند اين مردکه با اين همه وقاحت حق اين بود می رفت سخنگوی قوه قضاييه می شد. بعد از اين همه ضد حال بازی حالا آمده با چه وقاحتی داره درخواست کمک می کنه.
خنديد و گفت بابا از اين توهم ها بيا بيرون. اين رو بدون که بر خلاف اون چه که فکر می کنی بيشتر کسانی که وبلاگ می نويسند دريا دل هستند و بی کينه. آنچه که براشون معيار عمله تنها و تنها کلام معقول و منطقيه، حالا می خواد از دهن هر کسی در بياد. حتی تو هم که اين روز ها با موضع گيری هات شدی آدم بده وبلاگستان اگر حرف حسابی بزنی و پشنهاد مثبت و سازنده بدی مطمئن باش از طرف همون کسانی که ازت دل خوشی ندارند حمايت می شه.
حرفش به دلم نشست. بنابراين می خوام از همه اونهايی که به هر دليل به باد انتقاد گرفتمشون درخواست همراهی کنم. دوستان! موقعيت خوبی فراهم شده تا يکبار ديگه با اتحاد کاری بکنيم در حد و توان و ظرفيت های وبلاگستان. کاری سازنده که در صورت مشارکت جمع، صد در صد نتيجه می ده.
کوتاه و خلاصه می گم:
زنی به احتمال قوی بی گناه در آستانه اعدامه و تنها راه رهاييش پرداخت ديه ۲۵ ميليونی به خانواده مقتوله. اين زن به دليل فقر مالی قدرت پرداخت چنين پولی را نداره. شادی صدر به کمک يارانش داره تلاش می کنه که اين پول را برای نجات اين زن از طريق کمک های مردمی تأمين کُنه. تا حالا تونستند ده ميليون جمع کنند و نياز به پازده ميليون ديگه دارند.
قبلا هم راجع به اين موضوع نوشته بودم و به بچه های فعال در اين کار پشنهاد داده بودم که يک اکانت پی پل باز کنند تا کار برای خارج نشين ها راحت بشه. خوشبختانه اين اکانت باز شده و راه برای کمک آسان فراهم شده. من خودم يک مبلغ کوچک کمک کردم و واقعا وقت من را بيشتر از دو دقيقه نگرفت. شما هم از همين امشب شروع کنيد. سعی کنيد اطرافيان و دوستانتون را هم به اين کار ترغيب کنيد.
شوخی نيست! فقط ۱۵ ميليون ديگه لازمه تا ما بتونيم با افتخار سر هامون را بلند کنيم و کاری به بزرگی نجات جان يک انسان را در پرونده درخشان وبلاگستان فارسی ثبت کنيم. پس بجنبيد! فقط ۱۵ ميليون تا يک پيروزی واقعی فاصله داريم.
لينک های مرتبط:
سايت زنان ايران
خورشيد خانم
فرنگوپوليس
0 Comments:
Post a Comment
بازگشت به صفحه اصلی