رفراندم و نظر من و آقا سعيد
من منکر تلاش و زحمت کميته اقدام برای همه پرسی قانون اساسی نيستم. در صداقت و خلوص نيت اين بزرگواران هم هيچ شکی نيست. قصد ايجاد دودستگی و تفرقه اندازی هم ندارم. ولی از ديدگاه من اقدام دوستان برای اين کار اقدامی بود بسيار خام و نپخته که ناکامی قريب به يقين آن باعث ايجاد ياس و سرخوردگی در جنبش اصلاحات خواهد شد.
علت اين امر هم واضح و مشخص است. اين دوستان با شعار شصت ميليون شروع کردند حال آنکه به دويست هزار امضا هم برای اثبات نتيجه بخش بودن اقدام خود قانع بودند؛ ولی می دانستيم و حالا آنها هم می دانند که اين تعداد امضا رويايی بيش نبود. چرا؟ به اين دليل که وقتی در موضوعی مثل خليج فارس که تقريبا تمام طيف ها از انقلابی گرفته تا سلطنت طلب و جمهور خواه و از اصلاح طلب گرفته تا بنياد گرا و و و در آن اتفاق نظر داشتند تنها هفتاد هزار امضا جمع شد، چطور اين دوستان توقع حمايت بيش از اين تعداد که هيچ، حتی نيم آنرا داشتند. فراموش نبايد کرد که بسياری نيز به دليل احساس خطر از خير امضای اين فراخوان گذشتند.
حتی اگر بر اساس تئوری بعضی دوستان فرض را بر نمادين بودن اين حرکت بگذاريم باز هم چندان توفيری در نتيجه کار حاصل نمی شود. تنها تفاوت اين خواهد بود که در تئوری جديد يک حرکت نمادين شکست خورده. مشکل اينجاست که شکست اين حرکت، چه نمادين و چه اجرايی می تواند پيروزی بزرگی تلقی شود برای آنها که خواهان ريشه زنی اصلاحات هستند.
به هر حال بيشتر آنچه که من با زبان الکن و نثر ناشيوا در ادامه می خواستم بياورم سعيد حجاريان در مقاله اخيرش گفته. پس من برای پيشگيری از اطاله کلام گوشه هايی از آن مقاله را در اينجا می آورم.
" اخيراً شنيدهام كه سايتي براي رفراندوم جهت تغيير قانون اساسي تعبيه شده است كه افرادي با كليك كردن دكمهاي در اين همهپرسي شركت كرده ، لابد پس از مدتي كه به شمارش آراء خواهند پرداخت و آنگاه معلوم خواهد شد كه اغلب قريب به اتفاق ايرانيان با قانون اساسي فعلي مخالفند و لابد در چشم به هم زدني اين رژيم دود شده و به هوا خواهد رفت ...
دوستاني كه طرح نو در انداختهاند ، قطعاً ميدانند كه در زير رژيم حقوقي يك رژيم حقيقي نيز وجود دارد كه صلب و سنگين است و متشكل از ساختارهاي سياسي ، اقتصادي و فرهنگي است و انتفاقاً روابط حقوقي كه در قانون اساسي متجلي است سبكترين لايهاي است كه قابليت تغيير دارد و حتي ميتوان با تغيير رژيم حقيقي بدون دست زدن به رژيم حقوقي دموكراسي را پيش برد ...
فيالمثل همين شوراي نگهبان حاضر است در صورتي كه تحولات اجتماعي و سياسي عميقي در كشور رخ دهد هر كسي را كه شما فكرش را بكنيد از فيلتر استصوابي رد نمايد ، فيالواقع تاريخ نشان داده است كه پراگماتيسم و حتي اپورچونيسم ذاتي اقتدارگرايان بوده است و آنها در مقابل منطق زور به راحتي سر تسليم فرود آوردهاند و خروارها متون حقوقي را به پشيزي فروختهاند . دوستان ما در حوزههاي واقعي قدرت كمكاري نموده و در عوض به امور عارضي و فرعي پرداخته و با بزرگنمايي آنها خاك به چشم مردم ميپاشند . ممكن است كه در كوتاه مدت عدهاي به دنبال طرح هاي اتوپيايي بروند ، اما بعد از شكست اين طرحها جز رسوباتي از يأس و حرمان و نا اميدي از هر نوع مبارزه برايشان باقي نخواهد ماند .البته در اين ميان عدهاي نيز خشمگينانه فرمول كليك كليك بنگ بنگ را تبديل به كيو كيو بنگ بنگ خواهد كرد كه صورتي دفرمه شده از يأس و نااميدي است يا به قول خودمان به سيم آخر زدن است ...
البته من منكر اين نيستم كه قانون اساسي فعلي داراي نواقص فراواني است و بسياري از اصول آن بايد تغييرات بنيادين نمايد ، اما قدرت بسيج كنندگي موضوع محل ترديد است . ثانياً اين كه چه كسي بايد قانون اساسي را تغيير بدهد ، اول ماجراست . لابد دوستان نمي خواهند از طريق مندرج در خود همين قانون اساسي آنرا تغيير دهند ، پس دنبال نيروي ديگري ميگردند كه قبل از تغيير قانون اساسي رژيم را پايان داده باشد و اين تازه اول ماجراست . چيزي كه در بيانيه آنها اصلاً اشارهاي به آن نشده است..."
علت اين امر هم واضح و مشخص است. اين دوستان با شعار شصت ميليون شروع کردند حال آنکه به دويست هزار امضا هم برای اثبات نتيجه بخش بودن اقدام خود قانع بودند؛ ولی می دانستيم و حالا آنها هم می دانند که اين تعداد امضا رويايی بيش نبود. چرا؟ به اين دليل که وقتی در موضوعی مثل خليج فارس که تقريبا تمام طيف ها از انقلابی گرفته تا سلطنت طلب و جمهور خواه و از اصلاح طلب گرفته تا بنياد گرا و و و در آن اتفاق نظر داشتند تنها هفتاد هزار امضا جمع شد، چطور اين دوستان توقع حمايت بيش از اين تعداد که هيچ، حتی نيم آنرا داشتند. فراموش نبايد کرد که بسياری نيز به دليل احساس خطر از خير امضای اين فراخوان گذشتند.
حتی اگر بر اساس تئوری بعضی دوستان فرض را بر نمادين بودن اين حرکت بگذاريم باز هم چندان توفيری در نتيجه کار حاصل نمی شود. تنها تفاوت اين خواهد بود که در تئوری جديد يک حرکت نمادين شکست خورده. مشکل اينجاست که شکست اين حرکت، چه نمادين و چه اجرايی می تواند پيروزی بزرگی تلقی شود برای آنها که خواهان ريشه زنی اصلاحات هستند.
به هر حال بيشتر آنچه که من با زبان الکن و نثر ناشيوا در ادامه می خواستم بياورم سعيد حجاريان در مقاله اخيرش گفته. پس من برای پيشگيری از اطاله کلام گوشه هايی از آن مقاله را در اينجا می آورم.
" اخيراً شنيدهام كه سايتي براي رفراندوم جهت تغيير قانون اساسي تعبيه شده است كه افرادي با كليك كردن دكمهاي در اين همهپرسي شركت كرده ، لابد پس از مدتي كه به شمارش آراء خواهند پرداخت و آنگاه معلوم خواهد شد كه اغلب قريب به اتفاق ايرانيان با قانون اساسي فعلي مخالفند و لابد در چشم به هم زدني اين رژيم دود شده و به هوا خواهد رفت ...
دوستاني كه طرح نو در انداختهاند ، قطعاً ميدانند كه در زير رژيم حقوقي يك رژيم حقيقي نيز وجود دارد كه صلب و سنگين است و متشكل از ساختارهاي سياسي ، اقتصادي و فرهنگي است و انتفاقاً روابط حقوقي كه در قانون اساسي متجلي است سبكترين لايهاي است كه قابليت تغيير دارد و حتي ميتوان با تغيير رژيم حقيقي بدون دست زدن به رژيم حقوقي دموكراسي را پيش برد ...
فيالمثل همين شوراي نگهبان حاضر است در صورتي كه تحولات اجتماعي و سياسي عميقي در كشور رخ دهد هر كسي را كه شما فكرش را بكنيد از فيلتر استصوابي رد نمايد ، فيالواقع تاريخ نشان داده است كه پراگماتيسم و حتي اپورچونيسم ذاتي اقتدارگرايان بوده است و آنها در مقابل منطق زور به راحتي سر تسليم فرود آوردهاند و خروارها متون حقوقي را به پشيزي فروختهاند . دوستان ما در حوزههاي واقعي قدرت كمكاري نموده و در عوض به امور عارضي و فرعي پرداخته و با بزرگنمايي آنها خاك به چشم مردم ميپاشند . ممكن است كه در كوتاه مدت عدهاي به دنبال طرح هاي اتوپيايي بروند ، اما بعد از شكست اين طرحها جز رسوباتي از يأس و حرمان و نا اميدي از هر نوع مبارزه برايشان باقي نخواهد ماند .البته در اين ميان عدهاي نيز خشمگينانه فرمول كليك كليك بنگ بنگ را تبديل به كيو كيو بنگ بنگ خواهد كرد كه صورتي دفرمه شده از يأس و نااميدي است يا به قول خودمان به سيم آخر زدن است ...
البته من منكر اين نيستم كه قانون اساسي فعلي داراي نواقص فراواني است و بسياري از اصول آن بايد تغييرات بنيادين نمايد ، اما قدرت بسيج كنندگي موضوع محل ترديد است . ثانياً اين كه چه كسي بايد قانون اساسي را تغيير بدهد ، اول ماجراست . لابد دوستان نمي خواهند از طريق مندرج در خود همين قانون اساسي آنرا تغيير دهند ، پس دنبال نيروي ديگري ميگردند كه قبل از تغيير قانون اساسي رژيم را پايان داده باشد و اين تازه اول ماجراست . چيزي كه در بيانيه آنها اصلاً اشارهاي به آن نشده است..."
0 Comments:
Post a Comment
بازگشت به صفحه اصلی