.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Thursday, February 03, 2005

اين يک سال بر ما چه گذشت ـ قسمت سوم

مصاحبه من عقده مصاحبه با خودم در يک سالگی بر ما چه گذشت
قسمت قبلی را در اينجا بخوانيد

چرا نوشته هات آداب و ترتيب خاصی نداره. يعنی يک جاهايی شکسته می نويسی يک جاهايی دستوری و حتی توی يک نوشته چند بار سبک نگارش را عوض می کنی. آيا اين علت خاصی داره؟
خوب البطه وازه و مبرحن اصط که علطش بی ثواديه. ولی واقعا اين موضوعيه که شديدا من را گرفتار کرده و سرش حسابی با خودم بحث و جدل دارم. سعيم اخيرا اين بوده که تا جايی که می شود دستوری بنويسم، ولی يک جاهايی فکر می کنم اگر شکسته ننويسم مطلب خيلی يخ و ناجور می شود و يک طورهايی سه می باشد و سبب حال گيری خواننده را فراهم می آورد. درست مثل اين دو سه جمله آخر.

قضيه اين لينک های بی ربط و بعضا ناجور، بچه گونه و زيادی تين ايجری که بيشتر آدم را ياد زرد نامه ها می اندازد چيه؟
اينها نقل و نبات اين وبلاگند. اگر شما مهمان دعوت کنيد و فقط بهش چايی گل گاوزبان بديد با اين استدلال که اين برايش خاصيت دارد و شيرينی و نقل و نبات بهش تعارف نکنيد چون معتقديد که ضرر دارد نتيجه چه می شود. حتی اگر بهترين گل گاوزبان را هم درست کرده باشيد آن مهمان بدبخت فقط همان يکبار حاضر می شود که اين معجون پرخاصيت ولی تلخ وترش شما را بنوشد. ولی اگر همين گل گاو زبان را دو تا حبه نبات درش بيندازيد، دوتا دونه نقل هم بديد دست طرف مطمئن باشيد که نه تنها فرداش خودش برميگردد بلکه چه بسا دو نفر ديگر را هم بياورد.

قائده و قانون خاصی را برای لينک دادن رعايت می کنی؟
بله. معمولا سعی ميکنم توی هر سری لينک يک يا دو تا لينک به وبلاگ ها و سايت های فارسی يا مطالب مهم و جدی بگذارم. اين لينک ها هميشه در بالا قرار می گيرند. معمولا سعی می کنم شرح اين جور لينک ها را گنگ و مبهم بنويسم تا عده بيشتری ترغيب به خواندن آن بشوند. شرح لينک های سرگرم کنند را معمولا خيلی شفاف و بدون بزرگ نمايی های الکی بعد از لينک های داخلی می آورم.

بر ما چه گذشت از زبان دوستان:

ف.م.سخن
آقاي تمدن عزيز
درست به خاطر ندارم اولين بار کِي به وب لاگ شما آمدم و با آن آشنا شدم ولي به خاطر دارم اولين چيزي که در اين وب لاگ جلب نظرم کرد، طنز موثر و جذاب شما بود. اگر "عمه جان رباب" نشوم، بايد بگويم لينک هاي انتخابي شما هم نشان از نگاه موشکاف تان دارد که اساس کار طنزنويسي است. اصولا شيوه ي جديدي از طنز سياسي در حال مطرح شدن است که با زباني صريح و گزنده، کاستي هاي سياسي و اجتماعي امروز ايران را مطرح مي کند و به سياستمداران هشدار مي دهد. قالب هايي که براي ريختن محتواي طنز، توسط ابداع کنندگان و طرفداران اين شيوه انتخاب مي شود، بر خلاف گذشته متنوع و مبتکرانه است و خواننده را کسل نمي کند. "اي ميل سياست مداران ايران"ِ ابراهيم نبوي، يا طنز "علي کوچولو"ي شما، يا "فروشگاه سالاري ديني" دشمن شناس ِ فانوس نمونه هاي مشخص اين تنوع است.

طنز شما يک مشخصه ديگر هم دارد که آن -به قول گل آقا- زبان نجيب است. زبان نجيب، يک پهنايي دارد که قديمي ها معمولا در انتهاي "خيلي مودب" يا در ميانه ي "مودب" آن قلم مي زدند. "توفيق" از ميانه ي "مودب"، به سمت انتهايي ديگر - که مرز "مودب" و "غير مودب" بود - رفت و در جايي که کلمه ي"دولت" را در باره ي هويدا در دو معني به کار برد و تعطيل شد از آن مرز عبور کرد. "گل آقا" هم هميشه در ميانه ي متمايل به "خيلي مودب" اين پهنا سير کرد و خط قرمز خودش را، وسط ِ اين باند قرار داد.

اما طنزنويسان امروز ايران – بخصوص آنها که وب لاگ دارند – و شخص شما، به راحتي در بالا و پايين ِ اين پهنا تاخت و تاز مي کنيد، ولي حُسن کارتان اينست که هرگز از مرز مودب و غير مودب رد نمي شويد. اين نجابت ِ زبان، خيلي ارزش دارد و بُرنده تر از صدها فحش و کلمه ي رکيک است.

امسال که گذشت، - و بر ما چه ها که نگذشت – اميدوارم سال ديگر هم براي شما و وب لاگ تان به خوبي بگذرد و ما همچنان از مطالب خوب تان بهره مند شويم.


مسعود برجيان ، وبلاگ پيام ايرانيـان
وبلاگ « بر ما چه گذشت » و نويسنده‌اش را مدت زيادي است كه مي‌شناسم. همچون ساير وبلاگ‌هاي خواندني، همواره خواننده ساكت وبلاگ پرمحتوايش بوده‌ام. چه آنزمان كه طنزهاي شيرينش در قالبي بسيار ابتدائي و نازيبا انتشار مي‌يافت و چه اكنون كه به كمك بلاگر و همت دوستي، وبلاگش رنگ و روئي دوست‌داشتني يافته است. كار ستودني او و لوگو ماهي و سايرين در هنگام طرح نام جعلي خليج عربي هرگز از يادها نخواهد رفت چه اين اقدام هماهنگ، از درخشان‌ترين دستاوردهاي وبلاگستان فارسي و اتحاد اهالي ايراني آن است. عليرضاي عزيز از اين قلم خواسته است بي‌ملاحظه به انتقاد بپردازد. مي‌كوشم در اندك زماني كه در ميان انبوه گرفتاري‌هاي روزانه برايم باقي است لختي به او و وبلاگش بينديشم. شايد اين رسم زيبا هرگز در جائي ديگر وجود نداشته باشد. رسم انتقاد در سالروز تولد؛ رسمي كه فقط وبلاگستان فارسي از آن بهره‌مند است.
مخاطب آنچه در اين جا مي‌نگارم نه تنها عليرضا تمدن عزيز كه تمامي آناني‌اند كه وبلاگ مي‌نويسند و چنين موقعيتي دارند به خصوص آنانكه وبلاگي پرمخاطب دارند. وبلاگ‌هاي چون « بر ما چه گذشت » به حكم پرمخاطب بودن و چشم داشتن بسياري به نوشتار نويسنده‌اش و قدرتي كه براي موج‌سازي در خويش نهفته دارند مسؤوليتي دوچندان مي‌طلبند. ابتدائي‌ترين مسؤوليت چنين پنجره‌هائي پاسداري از تنها ميراث افتخارآميز و قابل ارائه ايرانيان يعني زبان و ادب پارسي است. بازبيني متن‌هاي نگاشته شده از نظر وجود غلط‌هاي املائي يا بكارگيري دستورهاي ويژه شيوه‌نويسي فارسي و علامت‌گذاري‌هاي مناسب (آنچنان كه خوابگرد عزيز در غلط‌نامه‌هاي خويش آورده است) مهمترين كاري است كه نويسنده‌اي در اين موقعيت پس از طرح موضوع و نگارش متن بايد به آن همت گمارد. امري كه با كمال تاسف تنها در معدودي از وبلاگ‌ها رعايت مي‌شود و وب‌نگاران به هر دليل از كنار آن به راحتي مي‌گذرند و تنها ميراث ايرانيان را با سهل‌انگاري خويش بر باد مي‌دهند.
وبلاگ عليرضا مملو از يادداشت‌هاي طنز و اعتراض‌هاي اجتماعي و مقالات كوتاه و پرمحتوي و لينك‌هاي جذاب است اما شيوائي و شيريني و سادگي طنز و اعتراض را با پختگي سياسي و اجتماعي آميختن، حتي بيش از تاثير كوتاه مدت طنز و اعتراض مي‌تواند به رشد اهالي وبلاگستان مدد رساند. ماجراي خليج عربي اگرچه با پاياني خوش همراه بود اما به راحتي مي‌توانست احساسات به ظاهر ملي‌گرايانه بسياري را كه در واقع بيش از آنكه از سر علاقه و اعتقاد به هويت ايراني باشد از سر بغض نسبت به اعراب و تاريخ نبرد ميان اين دو قوم بوده است، در مسير صلح و همزيستي مسالمت‌آميز و اصلاح برخي پندارهاي نادرست و حتي پذيرش جغرافياي سياسي-فرهنگي منطقه و شيوه حفاظت از منافع و هويت ملي، هدايت كند و فرجامي به مراتب خوش‌تر داشته باشد. اين نتيجه مي‌توانست در بلندمدت بسياري از افكار نادرست و موضع‌گيري‌هاي سطحي را پيرامون چنين موضوع‌هائي اصلاح كند. اما دريغ كه چنين نشد.
عليرضا تمدن شيوه خاصي براي نگارش وبلاگش دارد. در وبلاگ او همه جور مطلب و لينك يافت مي‌شود. اين روش البته در جذب مخاطب بسيار مؤثر بوده است. نيز وبلاگ‌خوان را از خستگي تكرار پاره‌اي موضوع‌ها مي‌رهاند اما پرسشي در اينجا مطرح مي‌شود:‌ آيا نويسنده با در نظر داشتن هدفي كلي چنين مخلوطي از موضوع‌هاي مختلف را در كنار هم به مخاطب عرضه ‌مي‌كند؟ و يا اصولا نويسنده تنها براي جلب مخاطب و تنوع مطالب به چنين كاري دست مي‌زند؟ اين پرسش را به گونه‌اي ديگر نيز مي‌توان پرسيد: آيا عليرضا تمدن تنها براي آبديت كردن وبلاگش مي‌نويسد يا هر زمان كه ذوق نوشتن هست دست‌ها را مهمان صفحه كليد كامپيوتر مي‌كند؟‌ بخشي از پاسخ اين پرسش‌ها البته شخصي است. قرار هم نيست كه كسي سفره نهانخانه دل را در اين جا در برابر ديدگان همگان بگشايد اما هر نويسنده بايد تكليف خويش را با چنين سوال‌هائي روشن كند. نكته‌ي مهم اينجاست كه نگارنده اين يادداشت خود از تنوع مطالب وبلاگ لذت مي‌برد چه در هر بار مراجعه با موضوعي تازه و بديع و البته غير قابل ‌پيش‌بيني مواجه مي‌شود و اين امتياز كوچكي براي يك وبلاگ نيست كه طيف وسيعي از خوانندگان را گرد آورد. خوانندگاني كه هر يك گرايش و علاقه ويژه و خاصي دارند. اما هدف از طرح اين موضوع مسؤوليتي است كه از نگاه اين قلم يك نويسنده شهير و يك وبلاگ پربازديد در برابر زمان اندك مخاطبان و حجم فراوان گفتني‌ها دارد. مسؤوليتي كه با هدف نويسنده از نوشتن همبستگي تمام دارد.
عليرضا تمدن از صفت نيكوي صداقت بهره فراواني دارد. حداقل يادداشت‌هايش اينگونه نشان مي‌دهد. آرزو مي‌كنم نويسنده‌ي اين وبلاگ از صفت ناپسندي كه در برخي وبلاگ‌هاي پرمخاطب وجود دارد و آن احساس پدرسالاري برخي نويسندگان نسبت به وبلاگستان فارسي است در امان بماند و هيچ‌گاه اين حس در نگاه اين قلم به وجود نيايد كه تمدن براي جاخوش كردن در رديف بزرگان وبلاگستان و ربودن تاج كياني «ابوالبلاگر» بودن دست به قلم مي‌برد و اعتراض مي‌كند و با نگاهي انتقادي به پاره‌اي موضوع‌ها مي‌نگرد.
عليرضا تمدن البته بدهكاري كوچكي نيز به نگارنده دارد! مدتي پيش از طريق دوستي از او خواسته بودم شيوه استفاده از نرم‌افراز Hello براي آپلود عكس در بلاگر را در وبلاگش بياورد و اكنون مدت‌هاست، چشم انتظار راهنمائي استاد اعظم هستيم!
در مورد روز تولد وبلاگ نيز چيزي نمي‌گويم چه طبع نازك حاكمان،‌ تحمل طنز و انتقاد امثال اين قلم را ندارد و در نخستين گام،‌ سد فيلتر را در برابر وبلاگي چون پيام ايرانيان مي‌نهند كه چنين كرده‌اند. ممكن است دومين گام خارج از تحمل اين قلم باشد! پس با زبان آدميزاد مي‌گويم:‌ عليرضاي عزيز سالروز گام نهادنت به وبلاگستان پارسي گرامي و مبارك باد. شاد زي.