.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Sunday, January 30, 2005

اين يک سال بر ما چه گذشت ـ قسمت اول

مصاحبه من عقده مصاحبه با خودم در يک سالگی بر ما چه گذشت

به عنوان اولين سوال لطفا بفرمائيد که وبلاگ شما چند ساله شد؟
بسم الله الرحمن الرحيم و بهی نستعين ان الذين يقادون فی دين الله افاجا فصبح بحمده ربک، واستغفرهو انهو ذات کان توابا. انجزه انجزه انجزه وحده، نصر نصر نصر عبده. انجزه وحده و نصر عبده. انجزه وحده و نصر عبده. الله اکبر الله اکبر الله اکبر، خمينی رهبر، مرگ بر ضد ولايت فقيه، مرگ بر آمريکا، مرگ بر اسرائيل، مرگ بر انگليس، مرگ بر منافقين و صدام، بنی صدر و بازرگان، جمع ملی گرايان بالخصوص بازرگان.
با درود به روان پاک امام راحل و با آرزوی مغفرت برای طيبه پاک شهدا صديقين و با آرزوی طول عمر رهبر کبير انقلاب حضرت آيت الله العظمی امام خامنه ای روحی لقالبه الفدا و نايب بر حق حضرتش امام عصر مهدی موعود اجل الله تعالی فرجه الشريف. يک ساله.

چه شد که به اين راه کشيده شديد؟
رفيق بد و ناباب هر چند که کانکشن خوب و سرعت بالا هم بی تاثير نبود. ولی خارج از شوخی من هميشه از وقتی يادمه کله ام بوی قرمه سبزی می داد و هميشه پيش خودم فکر می کردم که بايد منشا تحولات عظيم بشم. خلاصه يک روز حدود يک سال پيش صبح که از خواب پاشدم فکر کردم که الان ديگه وقتشه که رسالتی را که تاريخ بهم محول کرده انجام بدم و بيش از اين خجالت زده تاريخ نمانم. بنابرين پاشدم و به حسين درخشان زنگ زدم و گفتم که حسين جان چه نشستی که الان وقت حرکته. پاشو با هم يک حزب بسيار بزرگ تاسيس کنيم و به عنوان اولين گام کانديداهای خودمون را معرفی کنيم برای مجلس شورا که اون موقع بحثش خيلی داغ بود. حسين هم ضمن اعلام موافقت گفت حالا تا داری مقدمات کار را فراهم می کنی بيا يک وبلاگ توی پرشين بلاگ بزن تا بتوانی اهداف عاليه ات را از آنجا دنبال کنی. بنابرين اينجوری بود که alitamadon.persianblog.com يا همان "بر ما چه گذشت" آغاز به کار کرد.

آيا در راه اين کار با موانعی هم روبرو شديد؟
حقيقتش انچه که من در شروع کار با آن روبرو شدم بيشتر شبيه دژ و قلعه و بارو بود تا مانع. بزرگترين مشکل در بدو کار راضی کردن همسر گرامی بود که فکر می کرد با شروع نوشتن من الان همه عالم و آدم آب دستشونه می گذارند زمين و می آيند که مطالب من را بخوانند و از آنجايی که نفس نوشتن؛ فرقی هم نمی کنه که راجع به چی باشه؛ از سالها پيش در ايران جرم محسوب ميشه ديگه بدبختی ما قطعی است. خلاصه که جای همه دوستان سبز شبی که من اولين مطلبم را پابليش کردم تا صبح آنچنان بر من گذشت که ديگه دم دمای صبح آرزو می کردم که ای کاش الان زير پاشنه های کفش مرتضوی و همکاران از اينور به اونور تلوتلو می خوردم ولی اينجوری گرفتار نمی شدم.

چطوری توانستيد اين مشکلِ را حل کنيد و به نوشتن ادامه بديد؟
شانس آوردم و اين را من مديون خوانندگان خوب آن زمان وبلاگم هستم. مسأله اين بود که فردا صبح آن شب فراموش نشدنی وقتی که شادی، خانمم آمار يک روزه سايتم را ديد، فهميد که اين سبک جديدی از کار نويسندگی است که از ويژگی های بارزش عدم داشتن خواننده است. شمارنده سايت عدد ۵ را نشان می داد که از اين ۵ بازديد دو نوبتش مربوط به من بود و دو نوبتش مال شادی. اين موضوع باعث شد که تا حد زيادی نگرانی های خانمم برطرف بشه و من هم بتوانم با خيال راحت به نوشتن برای مخاطبين خيالی ادامه بدم.

پايان قسمت اول

بر ما چه گذشت از زبان دوستان:
سعی می کنم در هر قسمت از اين مطلب چند تا از نظرات را بياورم. ترتيب اين نوشته ها بر اساس ترتيب زمانی ارسال آنها از طرف دوستان است.

persianbuddy-محسن
سلام
تبریک میگم به خاطراینا
یک سال دوام آوردن.چون خیلی وقتها آدم حس می کنه که دیگه نمی تونه بنویسه
و وسوسه میشه که وبلاگ نوشتن رو کنار بگذاره.یا اینکه درآمد زا نبودن
وبلاگ،مشغله های کاری و هزار و یک دلیل دیگه آدمو خسته می کنه
تبریک به خاطر ثبات نوشتنتون و حفظ کیفیت نوشته ها که همیشه جذاب و نو بوده
پایه گذاری کاری که برای اتنخاب رضازاده انجام شد که مخالف های سرسختی هم داشت
لحن فوق العاده مودبانه و دوست داشتنی نوشته ها
توجه کاملی که به اتفاقات ایران داشتید و دارید و اینکه نسبت به حوادث
ایران بی تفاوت نبودید
رو راست بودن با خواننده های وبلاگ
پیشرفت محسوس و پخته تر شدن نوشته ها
امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشید و نوشته هاتون مثل همیشه خوب و جذاب باشه

رامتین مينوئی
این که چرا بر ما چه گذشت وبلاگ موفقی است را می توان در چند وجه
مورد بررسی قرار داد نخست این که این وبلاگ به معنای تمام سرگرم کننده است لینک های علیرضا را بسیار دوست دارم زیرا که می دانم لبخندی هر چند کمرنگ بر لبان مردمان خسته سرزمینم می نشاند علاوه بر این، این وبلاگ هیچگاه نسبت به مسائل سرزمین مادری بی تفاوت نبوده و نیست خواه که بحث خلیج فارس باشد خواه حسین رضازاده. علیرضا بسیار برایم محترم است زیرا روحیه بخشندگی دارد دلش هنوز در آن مرز بوم است راستی نگرانیهای اورا برای ساده تر از آب به خاطر می آورید؟ دچار ژستهای روشنفکری نمی شود بلکه به دنبال روشنگری است بر ما چه گذشت بخشی از شخصیت دوست داشتنی علیرضاست مردی که بیش از آنکه به دنبال مطرح شدن باشد دنبال مطرج کردن است حتما همگی دوستان مسابقاتی که علیرضا برگزار کرده و تبلیغی که برای دیگر دوستان در صبحانه گذاشت را به یاد می آورند دست آخر اینکه اگر چه به جز رد و بدل کردن چند ایمیل ارتباط دیگری با برما چه گذشت نداشته ام اما همواره بر این ارتباط هرچند جزئی می بالم و علیرضا را همواره در زمره دوستان خود آورده ام.

علیرضا جان ممنون که برایمان می نویسی شاد و سربلند باشی از دور ترین
نقطه آمريکا به نسبت محل سکونت، دستت را به نشانه احترام می فشارم

به امید روزهای آفتابی

Mehrnoush
Dear Alireza,

Congradulation on your first anniversary, I read your weblog almost every day if i find time and am not some where on travels and busy. I must say you are my favorit weblog ( i read 4-5 other weblogs ) I like it very much because of your very interestings links and statistiks and other matters you jest open daily.

My name is M e h r n o u s h and i am living and working in Germany since 88. Wish you all the best. Take care.

Cheers,

روزنگار يك علي
علي عزيز،
بابا وبلاگ تو خيلي سياسيه، من سواد سياسي ام را از وبلاگ تو و حسين
درخشان ميگيرم(البته بغير از سايتهايي مثل گويا-که اتفاقاً متنهاي تو هم
در آن هست) بنابراين از ديد من يکي از بهترين وبلاگهاي سياسي است بخصوص
لينکهايي که ميدهي. ممنون.

سفيد،تلخ،رها
سلام آقای تمدن
ابتدا سالگرد وبلاگ تون رو تبریک می گم
من خودم بیش از یکسال و سه ماهه که وبلاگ دارم و
تصور می کردم که سابقه وبلاگ شما بیش از اینها باشه و این نشون می ده که
شما تا چه اندازه موفق بودید
و تونستید همپای وب های قدیمی تر جای محکمی رو برای خودتون باز کنید
من همیشه از لینک های مختلفی که دادید استفاده کردم و اکثر حرکت های
گروهی رو توسط وب شما پی گیری کردم
در مورد حرکت اخیر و نامه به مرتضوی من هم این نامه رو در وبم کپی کردم
ولی متاسفانه مادرم که وب من رو گاهی دنبال می کنه وقتی در این مورد براش
نوضیح دادم به شدت ازم خواست که این کار رو نکنم هرچند من هیچ اعتقادی به
خطرناک بودن این کار ندارم اونم برای وب من ولی توضیحات من هیچ فایده ای
نداشت و کار به گریه و خواهش های مادر من کشید راستش شرایطی به وجود اومد
که نتونستم خواهشش رو زمین بندازم به هرحال اول اینکه شرمنده که من تنها
چند دقیقه تونستم با شما و دوستان همراهی کنم و آرزوی موفقیت این عمل
در آخر هم برای شما و خانواده محترمتون آرزوی سلامتی دارم