هنرمندهای دزد و ... مال های عرقخور مفنگی
.
از مصاحبه امير بهادر خوارزمی با روز هفتم بی بی سی :
"اين آهنگ " تو اين زمونه "رو که داريم حرفشو می زنيم يک خواننده ديگه در لس آنجلس خونده .
بله. کامبيز پورهادی.
جريانش چی بوده، چون دقيقأ همون آهنگ تو هستش که با صدای يکی ديگه شنيده می شه. يعنی گاهی ترانه ای که تو خوندی و کامبيز خونده بسختی تميز داده می شه؟
شما اگر حتی ثانيه های آهنگ رو نگاه بکنيد، از همون ثانيه ۵۰ که من شروع به خوندن می کنم، اون هم شروع می کنه به خوندن. تنظيم همون تنظيم منه. اينها فقط صدای من رو برداشتن و روش لب می زنند.
بعد از اينکه بدون اينکه اسمی از من بيارن چند بار آهنگ من رو پخش کردند ، من به تمام تلويزيون ها زنگ زدم. همه هم با من برخورد بدی داشتن. تا اينکه شماره محمد ستاری ( که می گه تنظيم آهنگ رو انجام داده و آهنگ کار اونه ) رو پيدا کردم و بهش زنگ زدم. وقتی صحبت می کرديم هی تکذيب می کرد و کم مونده بود به من بگه تنظيم آهنگ رو تو انجام ندادی، من انجام دادم!
خلاصه بعد از کلی جر و بحث و اينکه گفتم صدای مکالمه تلفنی مون رو ضبط کردم، فکر کنم نگران شدن و خواستن از دل من در بيارن و گفتن يکجوری با هم کنار می آييم و وعده های تو خالی دادن. سر اين موضوع بحدی ناراحت شدم و صدمه روحی ديدم که چند روز تو بيمارستان بستری شدم."
از خاطرت بعد از زندان نيک آهنگ:
"بهروز افخمی در باره نمایندگان مجلس می گوید، که انگار یادشان رفته با چه شعارهایی امده اند. همه نگران پژو پرشیا هستند، بهروز با زرنگی پرشیا را گرفته و فروخته و تبدیل به پراید کرده! یکی از همان شبها، قرار است همراه بهروز به کانه یکی از بچههای منتقد برویم و در آنجا فیمی را ببینیم و او نقد کند، جلسه باحالیخواهد بود. یوسفعلی میرشکاک هم همراه ماست...یا علی یاعلی گویان دارد حرف می زند. در جیبش یک بطری مشروب دارد! تعجب می کنم...می گوید سیدّ، تو هم باید بنوشی به سلامتی علی! یا حضرت عباس! گیر چه الپری افتادیم به قول ایرج میرزا! وقتی میرسیم، می بینم بساط دود هم به راه است. من و بهروز بیرون می زنیم، البته بعد از دعوای تندی که با یوسف می کنم. مردک شاعر سله بگیر که ماتحت عالم را با نظریات مشعشع اسلامی اش پاره میکند، لخت شده با یک تنبان نشسته و وافورش را در میآورد و یا علی میگوید...به افتخار علی به "جانی واکر" درود میفرستد...به من فحش خواهر و مادر میدهد و می گوید بچه سوسول دوم خردادی، اگر یک استکان نزنی به افتخار مولا علی [...] میکنم...من هم شروع می کنم به داد و بیداد و فحش دادن به حامیان این نظر کرده! بهروز که منتظر لحظهای برای فرار است، میگوید نیکان بزن بریم! دارم از عصبانیت می ترکم!"
از مصاحبه امير بهادر خوارزمی با روز هفتم بی بی سی :
"اين آهنگ " تو اين زمونه "رو که داريم حرفشو می زنيم يک خواننده ديگه در لس آنجلس خونده .
بله. کامبيز پورهادی.
جريانش چی بوده، چون دقيقأ همون آهنگ تو هستش که با صدای يکی ديگه شنيده می شه. يعنی گاهی ترانه ای که تو خوندی و کامبيز خونده بسختی تميز داده می شه؟
شما اگر حتی ثانيه های آهنگ رو نگاه بکنيد، از همون ثانيه ۵۰ که من شروع به خوندن می کنم، اون هم شروع می کنه به خوندن. تنظيم همون تنظيم منه. اينها فقط صدای من رو برداشتن و روش لب می زنند.
بعد از اينکه بدون اينکه اسمی از من بيارن چند بار آهنگ من رو پخش کردند ، من به تمام تلويزيون ها زنگ زدم. همه هم با من برخورد بدی داشتن. تا اينکه شماره محمد ستاری ( که می گه تنظيم آهنگ رو انجام داده و آهنگ کار اونه ) رو پيدا کردم و بهش زنگ زدم. وقتی صحبت می کرديم هی تکذيب می کرد و کم مونده بود به من بگه تنظيم آهنگ رو تو انجام ندادی، من انجام دادم!
خلاصه بعد از کلی جر و بحث و اينکه گفتم صدای مکالمه تلفنی مون رو ضبط کردم، فکر کنم نگران شدن و خواستن از دل من در بيارن و گفتن يکجوری با هم کنار می آييم و وعده های تو خالی دادن. سر اين موضوع بحدی ناراحت شدم و صدمه روحی ديدم که چند روز تو بيمارستان بستری شدم."
از خاطرت بعد از زندان نيک آهنگ:
"بهروز افخمی در باره نمایندگان مجلس می گوید، که انگار یادشان رفته با چه شعارهایی امده اند. همه نگران پژو پرشیا هستند، بهروز با زرنگی پرشیا را گرفته و فروخته و تبدیل به پراید کرده! یکی از همان شبها، قرار است همراه بهروز به کانه یکی از بچههای منتقد برویم و در آنجا فیمی را ببینیم و او نقد کند، جلسه باحالیخواهد بود. یوسفعلی میرشکاک هم همراه ماست...یا علی یاعلی گویان دارد حرف می زند. در جیبش یک بطری مشروب دارد! تعجب می کنم...می گوید سیدّ، تو هم باید بنوشی به سلامتی علی! یا حضرت عباس! گیر چه الپری افتادیم به قول ایرج میرزا! وقتی میرسیم، می بینم بساط دود هم به راه است. من و بهروز بیرون می زنیم، البته بعد از دعوای تندی که با یوسف می کنم. مردک شاعر سله بگیر که ماتحت عالم را با نظریات مشعشع اسلامی اش پاره میکند، لخت شده با یک تنبان نشسته و وافورش را در میآورد و یا علی میگوید...به افتخار علی به "جانی واکر" درود میفرستد...به من فحش خواهر و مادر میدهد و می گوید بچه سوسول دوم خردادی، اگر یک استکان نزنی به افتخار مولا علی [...] میکنم...من هم شروع می کنم به داد و بیداد و فحش دادن به حامیان این نظر کرده! بهروز که منتظر لحظهای برای فرار است، میگوید نیکان بزن بریم! دارم از عصبانیت می ترکم!"
0 Comments:
Post a Comment
بازگشت به صفحه اصلی