.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Friday, February 18, 2005

منتقد و تخريب گر

.
منتقد همه ليوان را می بيند، تخريب گر نيمه خالی آنرا.
منتقد گفته را نقد می کند، تخريب گر گوينده را.
ابزار منتقد کلام است، ابزار تخريب گر دشنام.
منتقد شخم می زند برای باروری، تخريب گر تيشه می زند برای ريشه کنی.
منتقد کوک می کند بعد می نوازد، تخريب گر بی کوک و با سيم پاره تنها می آزارد.
کلام منتقد ريشه در انديشه دارد، دشنام تخريب گر ريشه در بغض و کينه.
منتقد پرواز را نقد می کند، تخريب گر پرنده را سر می برد.
منتقد اميدوار است به يافتن مرهم برای زخم ديگران، تخريب گر نااميد از رسيدن نوشدارو برای زخم خود.
منتقد با نقد سالم بذر دوستی و رفاقت می کارد، تخريب گر با تحقير و شماتت بذر دشمنی و لجاجت.