چند نکته در مورد تلاش برای آزادی مجتبی
.
۱- دوستان عزيزی که محبت می کنند و نامه درخواست آزادی مجتبی سميعی نژاد را امضا می کنند لطف کنند و از گذاشتن کامنت های تند و سياسی خود داری کنند. توجه داشته باشيد که اين يک طومار است و نه محلی برای بيان نظرات و عقايد.
۲- از مجيد زهری عزيز به دليل آزاد انديشی و قدرت منطق و کلامش انتظاری به جز اين داشتم. دوست عزيزم، برادرم، داری هدف را فدای وسيله می کنی. از خيلی ها ممکنه ناپخته عمل کردن و زود قضاوت کردن را بپذيرم ولی از تو نه.
اولا که علی اين پشنهاد نامه را چند روز پيش مطرح کرد؛ ولی دريغ از يک نفر که دست بالا بزنه و نامه ای محکم و مستدل خطاب به شاهرودی آماده بکند. نتيجه چی شد؟ اينکه من بعد از چند روز از فراخوان اوليه به علی پشنهاد کردم که برای جلوگيری از اتلاف وقت همان نامه سخن عزيز را که از ديد من بسيار پخته و شايسته نگاشته شده به عنوان متن طومار در جايی بگذارد و ملت بيايند و امضا کنند. به همين سادگی. بحث خود محوری و قيم مابی نبوده. کاری بوده که بايد انجام می شده. کسی قدم پيش نگذاشت. من خواهش کردم که خودش بکنه.
ثانيا فرض را بر اين قرار می دهيم که الپر و معين يا هر کس ديگه ای می خواهند از جريان آزادی مجتبی استفاده تبليغاتی و انتخاباتی بکنند. حالا سوالم اينه: آيا تو ترجيح می دهی مجتبی توی زندان بمونه و پدر پيرش دق مرگ بشه و مادر بيچاره اش خون گريه کُنه که مبادا تبليغی برای معين شده باشه. با شناختی که از روحيه تو نازنين دارم مطمئنم که پاسخت به اين سوال منفيه.
دوست خوبم، با توجه به تمام اين حرف ها آيا بهتر نبود به جای حمله تند به اين حرکت گروهی در وبلاگت، که با توجه به نفوذ کلامت می تواند تاثير بسيار منفی بر کل جريان بگذارد، يک ايميل برای من يا علی می فرستادی و علت مخالفت خود را می گفتی. قبول داری که سوء تفاهم ها بسيار راحت تر از اين برطرف می شد؟
۳- برای هاله عزيز به دليل تلاش هر روزه اش در جهت آزادی بيان و حقوق انسان ها احترام بسيار زيادی قائلم. به همين دليل هم در جایزهی خبرنگاران بدون مرز برای وبلاگهایی ایرانی که برای آزادی بیان تلاش میکنند، از بين تمام وبلاگ های خوب منتخب، رای خودم را به هاله سرزمين آفتاب دادم. ولی در مورد مجتبی نکته ای هست که دوست دارم اين دوست خوب مد نظر قرار بده. در جريان سازی های اينچنين که با هدف ثمردهی عملی شکل می گيره دو نکته بسيار حائز اهميت است. گستره نفوذ و عمق تاثيرگذاری کلام شکل دهندگان و جريان سازان. منظورم گستره نفوذ در بين وبلاگ نويسان نيست که اگر چنين بود کار هاله نازنين بايد چند ماه پيش با جمع آوری صد ها امضا برای مجتبی نتيجه داده بود. از عمق تاثير گذری هم منظورم بر نهاد ها و تشکل های مدافع آزادی بيان ولی خارج از حکومت مثل کميسر عالی سازمان ملل متحد نيست. چه بسا در اين گونه موارد دخالت نيروی خارجی به دليل حساسيت های داخلی کار را پيچيده تر هم بکند.
دوست نازنينم، بسيار همّت و تلاش تو را برای آزادی مجتبی ستايش می کنم می کنم؛ ولی علت حمايت من از پشنهاد الپر و استقبال از آن تنها به اين دليل است که با توجه به نزديکی نسبی او به لابی های قدرت، احتمال ثمربخش بودن فراخوان او را بسيار بيشتر از هر حرکت ديگر می دانم. می دانم که تو انقدر خوب و بزرگواری که نه از من و نه از هيچ کس ديگر دلخور نشدی. اين چند خط را تنها برای اين نوشتم که عذاب وجدان خود را از بی توجهی آن روزم به حرکت ارزنده تو تسکين داده باشم.
۱- دوستان عزيزی که محبت می کنند و نامه درخواست آزادی مجتبی سميعی نژاد را امضا می کنند لطف کنند و از گذاشتن کامنت های تند و سياسی خود داری کنند. توجه داشته باشيد که اين يک طومار است و نه محلی برای بيان نظرات و عقايد.
۲- از مجيد زهری عزيز به دليل آزاد انديشی و قدرت منطق و کلامش انتظاری به جز اين داشتم. دوست عزيزم، برادرم، داری هدف را فدای وسيله می کنی. از خيلی ها ممکنه ناپخته عمل کردن و زود قضاوت کردن را بپذيرم ولی از تو نه.
اولا که علی اين پشنهاد نامه را چند روز پيش مطرح کرد؛ ولی دريغ از يک نفر که دست بالا بزنه و نامه ای محکم و مستدل خطاب به شاهرودی آماده بکند. نتيجه چی شد؟ اينکه من بعد از چند روز از فراخوان اوليه به علی پشنهاد کردم که برای جلوگيری از اتلاف وقت همان نامه سخن عزيز را که از ديد من بسيار پخته و شايسته نگاشته شده به عنوان متن طومار در جايی بگذارد و ملت بيايند و امضا کنند. به همين سادگی. بحث خود محوری و قيم مابی نبوده. کاری بوده که بايد انجام می شده. کسی قدم پيش نگذاشت. من خواهش کردم که خودش بکنه.
ثانيا فرض را بر اين قرار می دهيم که الپر و معين يا هر کس ديگه ای می خواهند از جريان آزادی مجتبی استفاده تبليغاتی و انتخاباتی بکنند. حالا سوالم اينه: آيا تو ترجيح می دهی مجتبی توی زندان بمونه و پدر پيرش دق مرگ بشه و مادر بيچاره اش خون گريه کُنه که مبادا تبليغی برای معين شده باشه. با شناختی که از روحيه تو نازنين دارم مطمئنم که پاسخت به اين سوال منفيه.
دوست خوبم، با توجه به تمام اين حرف ها آيا بهتر نبود به جای حمله تند به اين حرکت گروهی در وبلاگت، که با توجه به نفوذ کلامت می تواند تاثير بسيار منفی بر کل جريان بگذارد، يک ايميل برای من يا علی می فرستادی و علت مخالفت خود را می گفتی. قبول داری که سوء تفاهم ها بسيار راحت تر از اين برطرف می شد؟
۳- برای هاله عزيز به دليل تلاش هر روزه اش در جهت آزادی بيان و حقوق انسان ها احترام بسيار زيادی قائلم. به همين دليل هم در جایزهی خبرنگاران بدون مرز برای وبلاگهایی ایرانی که برای آزادی بیان تلاش میکنند، از بين تمام وبلاگ های خوب منتخب، رای خودم را به هاله سرزمين آفتاب دادم. ولی در مورد مجتبی نکته ای هست که دوست دارم اين دوست خوب مد نظر قرار بده. در جريان سازی های اينچنين که با هدف ثمردهی عملی شکل می گيره دو نکته بسيار حائز اهميت است. گستره نفوذ و عمق تاثيرگذاری کلام شکل دهندگان و جريان سازان. منظورم گستره نفوذ در بين وبلاگ نويسان نيست که اگر چنين بود کار هاله نازنين بايد چند ماه پيش با جمع آوری صد ها امضا برای مجتبی نتيجه داده بود. از عمق تاثير گذری هم منظورم بر نهاد ها و تشکل های مدافع آزادی بيان ولی خارج از حکومت مثل کميسر عالی سازمان ملل متحد نيست. چه بسا در اين گونه موارد دخالت نيروی خارجی به دليل حساسيت های داخلی کار را پيچيده تر هم بکند.
دوست نازنينم، بسيار همّت و تلاش تو را برای آزادی مجتبی ستايش می کنم می کنم؛ ولی علت حمايت من از پشنهاد الپر و استقبال از آن تنها به اين دليل است که با توجه به نزديکی نسبی او به لابی های قدرت، احتمال ثمربخش بودن فراخوان او را بسيار بيشتر از هر حرکت ديگر می دانم. می دانم که تو انقدر خوب و بزرگواری که نه از من و نه از هيچ کس ديگر دلخور نشدی. اين چند خط را تنها برای اين نوشتم که عذاب وجدان خود را از بی توجهی آن روزم به حرکت ارزنده تو تسکين داده باشم.
0 Comments:
Post a Comment
بازگشت به صفحه اصلی