رای من به معين حاصل تورق دفتر خاطرت انقلاب اسلامی
.
اين مطلب به درخواست دوست عزيزم اسد علیمحمدی و برای انتشار در بخش حاشيه وبلاگ بيلی و من نگاشته شده. در اين بحث سعی کردم که برای پرهيز از اطاله کلام تا حد ممکن از پرداختن به مصاديق خودداری کنم و تنها فهرست وار به آنچه در اين سه دهه بر ما گذشته بپردازم. بخشی از آنچه که در سطور زير فهرست شده مربوط به ده سال اول و ترکتازی جناح چپ در صحنه سياست ايران است و برخی ديگر مربوط به دوران ۹ ساله حاکميت مطلق جناح راست.
اول ـ گذری بر آن ۱۹ سال حکومت تک قطبی
کشتار بی سابقه سال های آغازين زير نظر يک حاکم شرع نيمه ديوانه.
اشغال سفارت آمريکا توسط دانشجويان پيرو خط امام که به تعبير من بزرگترين فاجعه تاريخ معاصر ايران بوده و تبعات ويرانگر اقتصادی، فرهنگی، سياسی و اجتماعی آن تا ده ها سال آينده قابل اصلاح نخواهد بود.
تاسيس نهاد های موازی نظير سپاه و بسيج و وزارت جهاد.
آموزش فرهنگ دوريی، ريا، تقلب و چاپلوسی به صورت ريشه ای و از مدارس ابتدايی و با وادار کردن کودکان به اعمال و رفتاری متضاد با آنچه در منزل و در کنار خانواده می آموختند.
تاسيس نهاد های غير قانونی يا قانونی شده بعد از تاسيس نظير دادگاه انقلاب، شوارای عالی انقلاب فرهنگی، دادگاه ويژه روحانيت، شورای نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام و ده ها نهاد کوچک و بزرگ ديگر که دستاورد های آنها بعد از گذشت ربع قرن بر همگان مشخص است.
قتل عام زندانيان سياسی در جريان معروف به تواب سازی زير نظر دادستان وقت.
اذيت و آزار زنان و جوانان در کوچه پس کوچه های شهر ها تحت عنوان اشاعه فرهنگ اسلامی و مبارزه با فرهنگ منحط غربی.
تحديد آزادی های فردی و اجتماعی و گستراندن چتر نظارتی حتی تا اتاق خواب های شهروندان.
حمايت مادی و معنوی از گروه های تروريستی عرب و و تاسيس احزاب شبه نظامی و تروريستی نظير حزب الله لبنان در کشور های منطقه.
مصادره غير قانونی اموال هزاران ايرانی و سوء استفاده های کلان مالی از قبل اين دارائی ها در بنياد مستضعفان و کميته امداد.
ادامه جنگ خانمانسوز با عراق بعد از سال ۶۱ و تحميل ميلياردها تومان خسارت مالی و صد ها هزار کشته به ايران.
تحميل ميليارد ها دلار بدهی خارجی بر دوش اقتصاد ايران.
تجهيز و سازماندهی گروه های ترور در داخل و خارج ايران به منظور سرکوب فيزيکی مخالفين و دگرانديشان.
سياست های غلط در روابط بين الملل که نتيجه آن سردی و يا قطع رابطه با اکثر کشور های صاحب نفوذ بود.
دوم ـ نظری بر اين هشت سال حکومت دو قطبی
بهبود نسبی آزادی بيان و شکست شدن برخی تابوهای دروغين.
بهبود نسبی روابط خارجی و ترميم وجهه بين المللی ايران.
توقف کار تيم های ترور در داخل و خارج کشور.
افشای اقدامات غير قانونی ارگان ها و دستگاه های حکومتی وابسته به يک جناح توسط جناح مقابل.
ترس دو جناح حکومتی از يکديگر و به طبع آن حرکت به سمت قانون محوری .
توسعه آزادی بيان و امکان فعاليت های سياسی در سطح جامعه و دانشگاه ها.
تاسيس شورا های شهر، يکی از اصول فراموش شده قانون اساسی.
و اکنون حق انتخاب برای ما!
من می دانم که بايد اين بار هم از بين خودی های درون نظام يکی را انتخاب کنم.
می دانم که ساختار حکومت فعلی ايران به شکلی است که امکان حضور غير خودی ها را در ساختار قدرت نمی دهد.
می دانم که در شرايط فعلی تغيير ساختار موجود از راه های دمکراتيک و بدون کمک قدرت های خارجی امری است اگر نه غير ممکن، که بسيار سخت و خارج از توان اپوزسيون سياسی موجود در داخل يا خارج کشور.
می دانم که معين بهترين گزينه برای اين سمت نبوده و نخواهد بود و چه بسا از بين همين خودی های درون نظام، افرادی بودند که بهتر از معين و خاتمی عمل می کردند.
می دانم که معين در بهترين شرايط حداکثر می تواند تکرار خاتمی باشد.
می دانم که بسياری از انچه که آنها در آن ۱۹ سال اول برای ما کاشتند نه تنها در اين هشت سال ريشه کن نشده که حتی برای خودی های اقتدارگرا گل و ميوه داده است و تبديل به درختان تنومندی شده که دستان نحيف امثال معين و خاتمی قدرت خراشيدن آن را هم ندارند چه رسد به ريشه کنی.
ولی اين را هم می دانم که کنار کشيدن من و رای ندادن من يعنی نه گفتن به هشت سال آخر و استقبال از حکومت تک قطبی و انحصار گرا که ۱۹ سال تجربه اش را داشتيم. کنار نشستن در انتخابات شورا ها و مجلس هفتم اگر چه درست نبود ولی فاجعه هم نبود. اما تحريم انتخابات رياست جمهور و سپردن آخرين سنگر به دست اقتدارگرايان در شرايط فعلی می تواند حکم خودکشی را داشته باشد.
و اين هم يک سوال خارج از بحث و نا مربوط از شما:
اگر شما را مکلف کرده باشند که برای چند سال جان و مال و ناموس خودتان را به دست ديگری بسپاريد ولی اين اختيار را به شما داده باشند که از بين گزينه های آنها يکی را انتخاب کنيد آيا شما اين حد اقل اختيار را از خود صلب می کنيد يا اينکه با توجه به اجبار در پذيرفتن اين شرايط فردی را که شايسته تر می دانيد، انتخاب می کنيد؟
اين مطلب به درخواست دوست عزيزم اسد علیمحمدی و برای انتشار در بخش حاشيه وبلاگ بيلی و من نگاشته شده. در اين بحث سعی کردم که برای پرهيز از اطاله کلام تا حد ممکن از پرداختن به مصاديق خودداری کنم و تنها فهرست وار به آنچه در اين سه دهه بر ما گذشته بپردازم. بخشی از آنچه که در سطور زير فهرست شده مربوط به ده سال اول و ترکتازی جناح چپ در صحنه سياست ايران است و برخی ديگر مربوط به دوران ۹ ساله حاکميت مطلق جناح راست.
اول ـ گذری بر آن ۱۹ سال حکومت تک قطبی
کشتار بی سابقه سال های آغازين زير نظر يک حاکم شرع نيمه ديوانه.
اشغال سفارت آمريکا توسط دانشجويان پيرو خط امام که به تعبير من بزرگترين فاجعه تاريخ معاصر ايران بوده و تبعات ويرانگر اقتصادی، فرهنگی، سياسی و اجتماعی آن تا ده ها سال آينده قابل اصلاح نخواهد بود.
تاسيس نهاد های موازی نظير سپاه و بسيج و وزارت جهاد.
آموزش فرهنگ دوريی، ريا، تقلب و چاپلوسی به صورت ريشه ای و از مدارس ابتدايی و با وادار کردن کودکان به اعمال و رفتاری متضاد با آنچه در منزل و در کنار خانواده می آموختند.
تاسيس نهاد های غير قانونی يا قانونی شده بعد از تاسيس نظير دادگاه انقلاب، شوارای عالی انقلاب فرهنگی، دادگاه ويژه روحانيت، شورای نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام و ده ها نهاد کوچک و بزرگ ديگر که دستاورد های آنها بعد از گذشت ربع قرن بر همگان مشخص است.
قتل عام زندانيان سياسی در جريان معروف به تواب سازی زير نظر دادستان وقت.
اذيت و آزار زنان و جوانان در کوچه پس کوچه های شهر ها تحت عنوان اشاعه فرهنگ اسلامی و مبارزه با فرهنگ منحط غربی.
تحديد آزادی های فردی و اجتماعی و گستراندن چتر نظارتی حتی تا اتاق خواب های شهروندان.
حمايت مادی و معنوی از گروه های تروريستی عرب و و تاسيس احزاب شبه نظامی و تروريستی نظير حزب الله لبنان در کشور های منطقه.
مصادره غير قانونی اموال هزاران ايرانی و سوء استفاده های کلان مالی از قبل اين دارائی ها در بنياد مستضعفان و کميته امداد.
ادامه جنگ خانمانسوز با عراق بعد از سال ۶۱ و تحميل ميلياردها تومان خسارت مالی و صد ها هزار کشته به ايران.
تحميل ميليارد ها دلار بدهی خارجی بر دوش اقتصاد ايران.
تجهيز و سازماندهی گروه های ترور در داخل و خارج ايران به منظور سرکوب فيزيکی مخالفين و دگرانديشان.
سياست های غلط در روابط بين الملل که نتيجه آن سردی و يا قطع رابطه با اکثر کشور های صاحب نفوذ بود.
دوم ـ نظری بر اين هشت سال حکومت دو قطبی
بهبود نسبی آزادی بيان و شکست شدن برخی تابوهای دروغين.
بهبود نسبی روابط خارجی و ترميم وجهه بين المللی ايران.
توقف کار تيم های ترور در داخل و خارج کشور.
افشای اقدامات غير قانونی ارگان ها و دستگاه های حکومتی وابسته به يک جناح توسط جناح مقابل.
ترس دو جناح حکومتی از يکديگر و به طبع آن حرکت به سمت قانون محوری .
توسعه آزادی بيان و امکان فعاليت های سياسی در سطح جامعه و دانشگاه ها.
تاسيس شورا های شهر، يکی از اصول فراموش شده قانون اساسی.
و اکنون حق انتخاب برای ما!
من می دانم که بايد اين بار هم از بين خودی های درون نظام يکی را انتخاب کنم.
می دانم که ساختار حکومت فعلی ايران به شکلی است که امکان حضور غير خودی ها را در ساختار قدرت نمی دهد.
می دانم که در شرايط فعلی تغيير ساختار موجود از راه های دمکراتيک و بدون کمک قدرت های خارجی امری است اگر نه غير ممکن، که بسيار سخت و خارج از توان اپوزسيون سياسی موجود در داخل يا خارج کشور.
می دانم که معين بهترين گزينه برای اين سمت نبوده و نخواهد بود و چه بسا از بين همين خودی های درون نظام، افرادی بودند که بهتر از معين و خاتمی عمل می کردند.
می دانم که معين در بهترين شرايط حداکثر می تواند تکرار خاتمی باشد.
می دانم که بسياری از انچه که آنها در آن ۱۹ سال اول برای ما کاشتند نه تنها در اين هشت سال ريشه کن نشده که حتی برای خودی های اقتدارگرا گل و ميوه داده است و تبديل به درختان تنومندی شده که دستان نحيف امثال معين و خاتمی قدرت خراشيدن آن را هم ندارند چه رسد به ريشه کنی.
ولی اين را هم می دانم که کنار کشيدن من و رای ندادن من يعنی نه گفتن به هشت سال آخر و استقبال از حکومت تک قطبی و انحصار گرا که ۱۹ سال تجربه اش را داشتيم. کنار نشستن در انتخابات شورا ها و مجلس هفتم اگر چه درست نبود ولی فاجعه هم نبود. اما تحريم انتخابات رياست جمهور و سپردن آخرين سنگر به دست اقتدارگرايان در شرايط فعلی می تواند حکم خودکشی را داشته باشد.
و اين هم يک سوال خارج از بحث و نا مربوط از شما:
اگر شما را مکلف کرده باشند که برای چند سال جان و مال و ناموس خودتان را به دست ديگری بسپاريد ولی اين اختيار را به شما داده باشند که از بين گزينه های آنها يکی را انتخاب کنيد آيا شما اين حد اقل اختيار را از خود صلب می کنيد يا اينکه با توجه به اجبار در پذيرفتن اين شرايط فردی را که شايسته تر می دانيد، انتخاب می کنيد؟
0 Comments:
Post a Comment
بازگشت به صفحه اصلی