.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Monday, August 02, 2004

چی شد که نشد

اين مطلب به زبان شيرين دستاستين نگاشته شده.

متاسفانه در طی چند ماه گذشته شاهد گسترش روزافزون دستها و به طبع آن آستين ها بوده ايم. استکبار جهانی به سرکردگی صهيونيست بين الملل و مافيای نازيسم و فراماسونريسم فاشيسم و حتی تکنوکراتيسم اسالينيسم مازوخيسم و تمامی ايسم های بين المللی بی پدر و مادر و چند مليتی از جمله کارتل ها و ريگان ها دست در دست هم داده و با ابداع شيوه های کثيف و بسيار فريبکارانه دست های هم را از آستين های يکديگر خارج می نمايند. اين سوداگران مرگ و اين دشمنان قسم خورده مستضعفين جهان و امت اسلام يکبار ديگر چهره شوم و کريه خود را با سوء قصد به جان يکی از سربازان غيور وبلاگستان، برادر متعهد،علی تمدن و خانواده ايشان عملی کردند. و اما شرح ماجرا از زبان برادر شهيد علی تمدن در مصاحبه با خبرنگار يا اسهالات.

س ـ توضيح بديد که چه اتفاقی برای شما افتاد؟
ج ـ حقيقتش من به منظور يک ماموريت مهم امنيتی به همراه همسرم و پدر ايشان و مادربزرگ همسرم يک سفر سه روزه به شهر شهيدپرورلاس وگاس داشتيم.

س ـ چرا اين مدت ننوشتيد؟
ج ـ ما به هتلی که هميشه می رفتيم وارد شديم با توجه به تعداد زياد ستاره های اين هتل و با اطمينانی که از سيستم WiFi آنجا داشتم مطمئن بودم که خللی در نوشتن من ايجاد نخواهد شد ولی...

س ـ ولی چی؟
ج ـ متاسفانه آنجا بود که من چهره کريه و کثيف استعمار و استکبار جهانی را به عينه ديدم. با ورود به هتل متوجه شديم که هتل n ستاره، سيستم WiFi نداره و بايد با کيبل به اينترنت وصل شد. ولی استکبار جهانی در کيبل اتاق ما هم اختلال ايجاد کرده بود. و حتی طوری برنامه ريزی کرده بود که هيچ کس هم برای کمک به اصلاح اين مشکل در هتل نباشد، به اين ترتيب من نه تنها نتوانستم بنويسم بلکه حتی نتوانستم بازی ايران و کره را ببينم و يا گوش کنم.

س ـ حتما سوءقصد از اينجا بر ضد شما شکل گرفت. ممکنه توضيح بديد چهره استکبار چه طور بود؟
ج ـ خيلی چهره اش ضايع بود. البته در مثل مناقشه نيست ولی برای اينکه بتوانيد درک کنيد، بايد بگويم که ترکيبی بود از چهره و نظافت برادران شريعتمداری ، آرمين، مزروعی و البته حسينيان. هر چند علارغم تمام اينها، مشکل اساسی من دست و آستين استکبار بود که حقيقتا در اين مورد خاص تشخيص اينکه دست و آستين متعلق به چه کسی بود بسيار مشکل می نمود.

س ـ حدس شما چيست؟
ج ـ چند احتمال مطرح هست يکی اينکه دست صهيونيستی کره بوده که از آستين مرصع مافيای زر و زور بيرون آمده و محکم رفته به يک جای ما. احتمال ديگر اينکه در لاس وگاس به دليل گرمی هوا و استفاده زياد از آستين های گشاد و کوتاه، دو و يا حتی چند استکبار جهانی توانسته باشند دستهايشان را از يک آستين بيرون بياورند. به هر حال اينها احتمالاتی است که بايد به دقت بررسی شود.

س ـ ممکنه از درصد شهادت خود تون و خانواده بفرمائيد؟
ج ـ همانطور که می دانيد اين شهر لاس وگاس واقعا شهيد پرور است، ولی متاسفانه در اين سفر من توفيق نداشتم که به مقدار کافی شهيد بشوم به اين علت که بيشتر سفر را درگير دست استکبار بودم که يک جای کمپيوتر ما گير کرده بود و در هم نمی آمد ولی الحمد الله خانواده همسرم به مقدار کافی به فيض عظيم شهادت رسيدند. (بالای x دلار)

س ـ در خاتمه ممکنه برای ما در صورتی که از نظر امنيتی مشکلی نيست در رابطه با ماموريتی که باعث رفتن به لاس وگاس شد توضيح بدهيد؟
ج ـ اين يک عمليات ضداطلاعاتی بود که با دعوت از پدر خانمم از ايران به صورت مشترک انجام شد. اين عمليات با رمز يا تارالله و به منظور تار کردن (گم کردن) مادر بزرگ خانمِ من و مادرزنِ پدرزنم انجام شد. متاسفانه علارغم تلاش زياد ما اين عمليات با موفقيت به انجام نرسيد.

توضيح: پيشاپيش اين مصاحبه را تکذيب می کنم، خصوصا بخش آخرش را.