جشن فارغ التحصيلی- قسمت سوم
زديم کنار و منتظر شديم گروهبان بياد سراقمون. آقا، اما گروهبان نگو بلا بگو، خوشگل خوشگلا بگو. جان شما همچی با ژست از پيکان قراضه پياده شد که هر که نميدونست فکر ميکرد که آقا يکی از افسرای عاليرتبه CIA است که در يک عمليات فوق سری تونسته بن لادنو رفقا رو دستگير کنه. همينطوری که داشت می آمد به سمت ماشين ما هم داشتيم هماهنگ ميکرديم که چی بگيم که دو حرف در نياد، ولی به محض اينکه سر رو آورد تو ماشين که سوال کنه هر چی برنامه چيده بوديم يادمون رفت البته نه از ترس بلکه از تيپ و بويه آقا. اولا که طرف گاز خردل سر خود بود يعنی احتمالا از خونه که داشته می آمده بيرون يه دوش با آب سير و پياز گرفته بوده و بعدش هم توی ماشين مثل اينکه عملشون آورده بود و حسابی بخوری با خودش حال کرده بود و. بعدشم که ما رو ديده بود و يا علی مدد. حالا بو به کنار از تيپ و قيافه بهتون بگم که چه لعبتی بود. يعنی قسم ميخورم که اين آقای حسينيان برنامه چراغ پيش اش سوفيا لورن بود و رجب مزروعی پيش اش مارلون براندو.
با هر بد بختی بود خودمون رو جمع و جور کرديم و در حالی که همگی سعی ميکرديم که دماغامونو زير پيراهنامون کنيم ،شيشه ها رو هم کشيديم پائين و آمده بازجويی شديم با شکنجه! کارتای هممونو گرفت و ازمون پرسيد با اين خانم ها چه نسبتی داريد. شادی اينا هم توی ماشين عقبی بودند ولی هيچ کدوم حق نداشتيم که پياده بشيم مبادا که تقلب به هم برسونيم. من گفتم که شادی نامزدمه و دوستم هم گفت که اون يکی نامزدشه. ولی آقای گروهبان با حالت عالمانه مثل فقها در کلاس خارج گفت که از نظر شرعی رابطه دختر و پسر تنها پس از عقد جايز است و قبل از اون حرام. منم جواب دادم البته حاج آقا فرمايش شما صحيح است به همين جهت و از اونجا که ما نميخواستيم خدای نکرده ما خروج از دين کرده باشيم و اسلام رو به خطر بندازيم دست خانم ها رو نگرفتيم و بريم پارک قدم بزنيم و گفتيم دو ماشينه مياييم توی خيابون يه چرخی ميزنيم و حد اکثر با يه دو تا چراغ زدن و يه برف پاک کن زدن نياز های جوونی خودمون رو ارضا ميکنيم. انشا الله هم که حاج آقا شما بزرگواری ميکنيد و اين چراغ و بوق رو با ما مکروه حساب ميکنيد که دفعه بعد مشتری بشيم. يارو که فهميد که داريم سر به سرش ميذاريم داغ کرد و از همون جا تصميم گرفت که حال مارو بگيره.
با هر بد بختی بود خودمون رو جمع و جور کرديم و در حالی که همگی سعی ميکرديم که دماغامونو زير پيراهنامون کنيم ،شيشه ها رو هم کشيديم پائين و آمده بازجويی شديم با شکنجه! کارتای هممونو گرفت و ازمون پرسيد با اين خانم ها چه نسبتی داريد. شادی اينا هم توی ماشين عقبی بودند ولی هيچ کدوم حق نداشتيم که پياده بشيم مبادا که تقلب به هم برسونيم. من گفتم که شادی نامزدمه و دوستم هم گفت که اون يکی نامزدشه. ولی آقای گروهبان با حالت عالمانه مثل فقها در کلاس خارج گفت که از نظر شرعی رابطه دختر و پسر تنها پس از عقد جايز است و قبل از اون حرام. منم جواب دادم البته حاج آقا فرمايش شما صحيح است به همين جهت و از اونجا که ما نميخواستيم خدای نکرده ما خروج از دين کرده باشيم و اسلام رو به خطر بندازيم دست خانم ها رو نگرفتيم و بريم پارک قدم بزنيم و گفتيم دو ماشينه مياييم توی خيابون يه چرخی ميزنيم و حد اکثر با يه دو تا چراغ زدن و يه برف پاک کن زدن نياز های جوونی خودمون رو ارضا ميکنيم. انشا الله هم که حاج آقا شما بزرگواری ميکنيد و اين چراغ و بوق رو با ما مکروه حساب ميکنيد که دفعه بعد مشتری بشيم. يارو که فهميد که داريم سر به سرش ميذاريم داغ کرد و از همون جا تصميم گرفت که حال مارو بگيره.
0 Comments:
Post a Comment
بازگشت به صفحه اصلی