.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Friday, October 15, 2004

اخلاق سياسی؛ از بوش تا کری و از کيهان تا ما

در مناظره سوم کری و بوش، وقتی بحث به قانونی کردن ازدواج همجنس گراها رسيد کری با نام بردن از دختر لزبين چينی جنجال به پا کرد. او اين کار را در ظاهر به نيت حمايت از همجنس گراها ولی در اصل به قصد تخريب حريف در اذهان عمومی انجام داد. پيشتر هم ادواردز در مناظره مستقيم با چينی همين بحث را پيش کشيده بود.

از ديد بسياری اين کار از طرف تيم دمکرات ها به عنوان يک حرکت غير اخلاقی و غير شرافتمندانه ارزيابی شد. واقعييت هم جز اين نيست که نفس عمل تخريب شخصيت و سو استفاده از نقاط ضعف زندگی خصوصی حريف به قصد بهره وری سياسی، کاری است مذموم. به جز آن، در اين مورد خاص اولا حمله به حريف نبوده و به دختری بوده که شخصيتی مستقل و جدای از پدر دارد ودرگير اين بازی سياسی نبوده و نيست؛ ثانيا هر چند که از ديد اکثريت جامعه آمريکا همجنس گرايی چندان خوشايند نيست، ولی اين بِدان معنا نيست که اين يک نقطه ضعف است و مستوجب مجازات تحقير در برابر ميليون ها بيننده، خواننده و شنونده.

اين در شرايطی است که سابقه اين رفتار را در محافظه کاران و دار و دسته بوش بسيار ديده بوديم ولی مانور تبليغاتی کری و ادواردز در پيش کشيدن مسائل شخصی افراد به قصد تاثيرگذاری سريع بر افکار عمومی نشان از آن دارد که هيچ يک از طرفين خود را پايبند به قائده بازی نمی دانند.

اين کار از طرف تيم دمکرات ها در شرايطی صورت گرفت که با توجه به نقاط ضعف بسيار زياد دولت بوش در تمام زمينه ها اصلا نيازی به دراز کردن يک آدم ديگر که تنها گناهش رابطه خويشاوندی با معاون رئيس جمهور هست نبود.

متاسفانه اين اشکال بزرگ يعنی تخريب رقبا يا آنها که دوستشان نداريم به هر شکل و با هر وسيله ای معضلی است که کمابيش همه با آن دست به گريبانيم. هنوز چند هفته ای بيشتر از هياهوی هخا نگذشته. تقريبا تمام ما (منظورم وبلاگ نويس ها و سياسی نويس هاست) به آمال و کلام و روش سياسی اين فرد به درستی و به حق ريشخند می زديم و با تحليل کلام و روش سياسی وی چه در قالب طنز و يا به صورت مقالات مستدل اثبات می کرديم که جنبش هخا بيشتر از يک شوخی چيزی نيست. تا اينجای کار بسيار هم عالی بود و از قشر روشنفکر و دگر انديش جامعه انتظاری هم جز اين نيست. ولی ما هم مثل کری در يک جا برای رسيدن به هدفمان زديم به جاده خاکی. آنجا که برای اثبات بد بودن اهورا چند تا عکس از دوران جوانيش را که مثلا با يک دختر با مايو نشسته بود و يا سوار بر ارابه با دختری در خيابان می رفت را دست به دست و با افتخار گردانديم و در بوق و کرنا کرديم که آی ايهالناس اين است آن رهبر پوشالی شما. من مطمئنم که نود درصد افرادی که اين عکس ها را به عنوان سند نقطه ضعف اخلاقی اهورا در اينجا و آنجا پخش کردند خود نيز اعتقادی به غير اخلاقی بودن اين عکس ها نداشتند. حال سوال اينجاست که ما که می دانستيم اين عکس ها اثبات هيچ عمل غير اخلاقی نيست چرا کمک به انتشار آنها کرديم.

من جواب را می دانم.شما هم می دانيد. برای اينکه عامه مردم مثل ما فکر نمی کنند. برای اينکه ما که به اهورا ريشخند می زنيم پنج درصد بوديم و آنها که او را رهبر خود می دانستند و يا به دنبال رهبری از نوع اهورا، ۹۵ درصد و برای اينکه آن ۹۵ درصد برخلاف ما آن عکس ها را خلاف شرع، اخلاق و نقطه ضعف می داند و اتفاقا بيشتر از هزار مطلب و مقاله وتحليل باور می کند و ما پنج درصدی ها بايد که از اين موضوع نهايت استفاده را ببريم. چه چيز بهتر از اين که به جای نوشتن و تحليل و استدلال و آگاهی دادن تدريجی با چهار تا عکس که از ديد آنها غيراخلاقی و از ديد من و تو خانوادگی و خصوصی بود و حالا ديگر نيست، طرف را کله پا کنيم تا برود به دنبال کارش. راحت و بی دردسر.

اين در شرايطی است که سابقه اين رفتار را در محافظه کاران و دار و دسته کيهان و مرتضوی و سعيد امامی بسيار ديده بوديم ولی مانور تبليغاتی سياسی نويسان و وبلاگ نويسان اصلاح طلب و روشنفکر در پيش کشيدن مسائل شخصی افراد به قصد تاثير گذاری سريع بر افکار عمومی نشان از آن دارد که هيچ يک از طرفين خود را پايبند به قائده بازی نمی دانند.