.comment-link {margin-left:.6em;}

بر ما چه گذشت

همه چيز از همه جا و البته خاطرات جوانی ـ عليرضا تمدن

Sunday, October 31, 2004

مطالب جديد در زمينه مسابقه طنز تصويری به تدريج به انتهای پست مربوط به مسابقه اضافه خواهد شد و عنوان آنها در ابتدای صفحه می آيد.

طنز های خود را به آدرس زير ايميل کنيد.
atamadon [at] gmail.com
نام و لينک وبلاگتان را فراموش نکنيد.


مطالب جديد:

در بخش ترکيب هيات داوری بخوانيد.انتخاب نفر سوم تيم داوری.

مطالب مرتبط
پشنهاد جالب پارسا صائبی به مناسبت سالگرد وبلاگ فارسی.

نگران برای مانی کوچولوی وبلاگستان

درسته که ما مسابقه راه انداختيم و بساط طنز و طنازی به راهه، ولی اين دليل نمیشه که از مسائل مهمتر غافل بشيم. ميدونم که خيلی از شما ها هم مثل من الان دلتون پيش مانيه . اينجا و اينجا می تونيد آخرين خبر های مربوط به مانی را ببينيد.

خواهشم اينه که هر کس دکتر قلب خوب در تهران می شناسه به مهدی معرفی کُنه برای مشاوره. همينطور می دونم که دارو توی تهران يک مشکل بزرگه؛ از اين نظر هم اگر کسی می تونه کمک کنه . هر کس هم که هر نوع امکاناتی داره که فکر ميکنه ممکنه برای مانی کوچولو و خانوادش موثر باشه يا براش ايميل کُنه و يا توی وبلاگش کامنت بگذاره.
ايميل مهدی
robo_rend [at] yahoo.com

Friday, October 29, 2004

مسابقه طنز تصويری

مطالب جديد در زمينه مسابقه به تدريج به انتهای اين پست اضافه خواهد شد و عنوان آنها در ابتدای اين پست می آيد.

باز هم درخواست می کنم که با لينک دادن به اين مطلب امکان اين را فراهم کنيد تا عده بيشتری بتوانند از جريان اين مسابقه مطلع شوند.


مطالب جديد:
- ترکيب هيات داوری اوليه و نحوه قضاوت.
- نکات اضافه شده.

-------------------------------------------------------------------------------------

پيشدرآمد: اگر با ايده چنين مسابقه ای موافقيد و باورتون اين هست که اين کار و کار هايی از اين دست می تواند به رونق وبلاگستان فارسی از يک سو و تشويق و شناخته شدن نويسندگان خوش ذوق و باقريحه از سوی ديگر کمک کند لطفا با لينک دادن به اين مطلب و معرفی آن به دوستانتان به رونق اين حرکت کمک کنيد.

باورم اينه که بسيار هستند جوانهايی که خيلی بهتر از من می نويسند ولی به انچه که استحقاقش را دارند از نظر خوانده شدن هنوز نرسيدند. کافيه يک سر به اين ليست بزنيد. يا اينکه يک نگاهی به اين وبلاگ گروهی بيندازيد تا شما هم با من هم باور بشيد.

من ديروز بعد از هشت ماه از شروع کار اين وبلاگ به مرز ۱۰۰۰۰۰ بازديد کننده رسيدم. يکی از مواردی که کمک کرد تا وبلاگ من شناخته بشه يک آگهی تصويری بود که در وبلاگ سردبير خودم دادم. اگر آگهی در شناساندن وبلاگ من به فارسی خوانها موثر بوده، بايد که برای بسياری از اين دوستان که هم بهتر از من می نويسند و هم بيشتر می دانند هم موثر باشه؛ و اگر من می توانم از مزيت آگهی برخوردار بشم تک تک اين دوستان هم بايد بتوانند.

برای همين ترتيب اين مسابقه را دادم برای شناساندن وبلاگ نويس های خوشذوق و قريحه. جايزه اين مسابقه هم همانطور که گفتم يک آگهی تصويری يک هفته ای خواهد بود برای چهار نفر اول.

و اما مسابقه:

سه عکس را انتخاب کردم که شما می توانيد برای يکی و فقط يکی از آنها يک شرح طنز حد اکثر در دو خط يا سی کلمه بنويسيد. شرح عکس بايد به فارسی و يا انگليسی باشد(پينگيليش ها بررسی نخواهند شد). طنز های خود را بايد ظرف يک هفته از تاريخ اين پست به آدرس زير ايميل کنيد.
atamadon@gmail.com

بعد از آن من به همراه دو يا سه دوست ديگر که بعدا به شما معرفيشان خواهم کرد؛ دوازده تا بهترين ها را انتخاب می کنيم تا خوانندگان بتوانند از بين آنها چهار نفر را انتخاب کنند. اين چهار نفر برندگان نهايی خواهند بود جايزه آنها يک هفته آگهی تصويری رايگان در يک وب سايت پرخواننده خواهد بود.

و اما عکس ها:

عکس ۱: مجلس شورای اسلامی. حداد عادل رئيس مجلس، سعيد ابوطالب کارگردان و نماينده ای که به تازگی از اسارت آمريکا در عراق رها شده و شيبانی رئيس بانک مرکزی در حال نطق.


عکس ۲ : جرج بوش نامزد جمهوری خواهان


عکس ۳ : جان کری نامزد دموکرات ها


-------------------------------------------------------------------------------------

ترکيب هيات داوری:
شايد به اين گروه يک يا دو نفر ديگر هم اضافه شود:

۱- ف. م. سخن طنزپرداز، نويسنده و تحليل گر سياسی و از نويسندگان سايت گويا.
۲- زيتون وبلاگ نويس قديمی و طنزپرداز
۳ـ پيام طنزنويس و نويسنده وبلاگ چرنديات
۴ـ ناصر خالديان نويسنده وبلاگ نقطه ته خط. طنز پرداز و روزنامه نگار منتقد.

سعی کردم انتخابم برای هيات داوری ترکيبی باشه از نويسندگان و وبلاگ نويسان با سابقه که زمينه اصلی کارشان طنز هست. با دو سه نفر ديگه هم در حال مکاتبه هستم که از بين آنها يک يا دو نفر به اين جمع اضافه خواهد شد.

نحوه داوری:
در مرحله اول، بعد از پايان مهلت يک هفته ای ارسال مطالب من مجموعه آنها را بدون ذکر نام نويسنده آن و يا وبلاگش برای داوران ارسال می کنم. محفوظ ماندن نام و وبلاگ نويسندگان پشنهاد خوبی بود که از طرف آقای سخن داده شد تا دانستن نام افراد ناخودآگاه تاثيری بر روی قضاوت داوران نسبت به طنز های ارسالی نگذارد. البته بعد از اتمام رای گيری، ليست کامل طنز ها به همراه مشخصات نويسندگانشان برای هيات داوری ارسال خواهد شد.

داوران به طنز مربوط به هر عکس نمره ای از يک تا ده می دهند که مجموع نمرات داوران، نمره نهايی هر طنز را مشخص خواهد کرد که در نهايت ۱۲ تا که بالاترين نمره را کسب کردند به مرحله نهايی که همان انتخاب از طرف خوانندگان هست می رسند.

-------------------------------------------------------------------------------------

نکات اضافه شده:
۱- به پشنهاد استاد سخن محدوديت حد اکثر سی لغت يا دو خط را برداشتم بنابرين می توانيد شرح مفصل تر هم بنويسيد. هر چند که شخصا معتقدم شرح عکس بايد مختصر و مفيد باشد.

۲- لطفا آدرس وبلاگتان را در ايميل هايتان حتما بنويسيد.

-------------------------------------------------------------------------------------

اطلاعيه مهم ستاد انتخابات مسابقه طنز تصويری

با توجه به حضور گسترده و ميليونی امت هميشه در صحنه و با توجه به گزارش های رسيده از مراکز جمع آوری نمک* که حاکی از صف های طويل خوشمزگان برای شرکت در اين حماسه باشکوه می باشد لذا اين ستاد تصميم به تمديد مهلت شرکت در مسابقه گرفت.بنابر اين متقاضيان می توانند تا پايان وقت اداری** روز يکشنبه به افق کاليفرنيا مطالب خود را ارسال کنند.

گذشته از شوخی، علت واقعی تمديد اين بود که خورشيد خانم عزيز لطف کرده و امروز به اين مسابقه لينک داده. از آنجايی که احتمالا عده زيادی از طريق اين لينک امروز از اين مسابقه باخبر خواهند شد خواستم اينجوری شرايطی رو فراهم کنم که اونها هم وقت کافی داشته باشند تا بتونند شانس خودشون را آزمايش کنند.

* منظور ايميل فکستنی من به آدرس atamadon [at] gmail.com
** منظور پايان وقت اداری وبلاگ نويسان است يعنی سه صبح

مطلب مرتبط: مسابقه طنز تصويری

-------------------------------------------------------------------------------------

جوايز بيشتر به ابتکار خورشيد خانم

بچه هايی که دارند توی اين مسابقه شرکت می کنند بايد حسابی از اين خبر خوشحال بشند. خورشيد خانم لطف کرده و اعلام کرده که لينک يا بنر برنده ها را در وبلاگش می گذاره تا بتونند تعداد بيشتری با اين برندگان خوشبخت آشنا بشند. واقعا از صنم بابت حمايتش از اين طرح و بچه های وبلاگ نويس ممنونم.
ضمنا حالا که خورشيد عزيز توی اين کار پيشقدم شده ميخوام که از تمام وبلاگ های پر خواننده دعوت کنم که اونها هم اگر دوست دارند به برنده های نهايی لينک بدند تا تشويقی باشه برای وبلاگ نويس های با ذوق و رونق بيشتری برای وبلاگستان.

Thursday, October 28, 2004

مانی، پسر دوست عزيزم مهدی که چند وقت پيش خبر تولدش را در وبلاگش داد مريض شده. دو تا خواهش دارم از شما:

۱- لطفا چه اعتقاد داريد و يا نداريد برای سلامتی مانی دعا کنيد.

۲- لطفا برای مهدی ايميل بفرستيد و حتی شده با چند کلمه مهربانانه قوت قلب بهش بديد تا بتونه اين دوره سخت را راحت تر سپری کُنه. باور کنيد در اين جور مواقع تسکين و دلداری دوستان خيلی خيلی موثره.
ايميل مهدی
me[at]roborend.com

مفقود شدن ۵۸۰۰۰ رای در فلوريدا

ديروز اعلام شد که ۵۸۰۰۰ رای در استان بروارد در فلوريدا مفقود شده. اين استان از جمله استان های اين ايالت است که دمکرات ها در آن از نظر آماری برتری فاحش دارند.

ديروز از طرف مسئولين انتخابات در اين ايالت اعلام شد که کسانی که رايشان مفقود شده يا بايد در رای گيری زودرس شرکت کنند و يا در روز انتخابات در پای صندوق ها رای بدهند.

ستاد انتخابات اداره پست را مقصر در مفقود شدن اين رای ها می داند و اداره پست ستاد انتخابات را متهم به اهمالکاری می کند. ولی اين اتفاق؛ جدای از بحث يافتن مقصر و عمدی يا غير عمدی بودن آن؛ به احتمال زياد سرنوشت انتخابات را در اين ايالت به نفع بوش تغيير خواهد داد. چرا که به طور قطع عده زيادی از اين ۵۸۰۰۰ نفر که با توجه به آمار اکثرا دمکرات هستند، يا به دليل بيرون از ايالت بودن و يا به دليل سن بالا و يا معلوليت جسمی و يا به هر دليل ديگری امکان حضور فيزيکی در روز انتخابات برايشان نيست.

با توجه به نزديکی تعداد آرای دو طرف در اين ايالت و با يادآوری اين نکته که چهار سال پيش تنها ۵۸۰ رای سرنوشت انتخابات فلوريدا را به نفع بوش تغيير داد شايد يک بار ديگر فلوريدا؛ ايالتی که جب بوش برادر جمهور خواه جرج بوش فرماندار آن است؛ نقش برگ برنده را برای بوش بازی کند.

Wednesday, October 27, 2004

ل مثل لينک

تاريخچه آس پيک.

سايت رسمی ملانی گريفيت .

مردی که قلب و ساير اعضای بدنش برعکس کار می کنند.

مجموعه عکسهايی بی نظير از اسب های دريايی .

اين بابا يکی از شانس های عمده دريافت جايزه داروين سال آينده است.
برای آنها که نمی دانند جايزه داروين چيست اينجا را بخوانند.
بلاگ اسپات نمی دانم به چه دليل هفده هجده ساعتی از کار افتاده بود و هيچ کدام از سايت هايی که از اين سرويس رايگان استفاده می کنند بالا نمی آمدند. خوشبختانه مثل اينکه مشکل حل شده. دو مطلب زير قبلا تازه بود ولی با اين گند بلاگ اسپات مطمئن نيستم هنوز هم باشه.

دسته گل جديد فدراسيون فوتبال

"فدراسيون فوتبال ايران برای باشگاههای شرکت کننده در ليگ برتر ايران بخشنامه ای صادر کرده و در آن تأکيد کرده است که از حضور بازيکنانی که ظاهر نامتعارف دارند در مسابقات جلوگيری کنند."
نقل از بی بی سی

اقدامی بسيار ارزشی از فدراسيون ارزشی (به جای ورزشی) فوتبال. البته در اين بخشنامه هيچ اشاره ای به تنبيه و يا توبيخ برای کسانی که اسامی نامتعارف دارند نشده. شايد خواستند که مراعات رئيس فدراسيون آقای داد کان را بکنند که خدای نکرده دچار محروميت های سنگين نشود.

Tuesday, October 26, 2004

یک نکته و يک خبر

یک نکته:
اين پتيشن يا طومار را که مربوط به اعتراض به پیش‌نویس نامناسب و کارشناسی نشده قانون جرائم اینترنتیست با ليست سپاه اسلام مقايسه کنيد.

نتيجه گيری اخلاقی: تيغ اگر چه برنده است ولی در اثر استفاده مداوم کند می شود. اگر می خواهيد وقتی نوبت گردن شما می رسد جانمرگ نشويد و زير تيغ کند دو ساعت مثل گوسفند دست و پا نزنيد تا جانتان در بيايد؛ از اين به بعد هر جا طوماری چيزی امضا می کنند قبل ازهمه حاضر بشيد و زنبيلتان را شب قبلش بگذاريد توی صف که جزو نفرات اول بشيد. اينطوری لا اقل اگر کسی خواست پس فردا از آن ليست برای گردن زدن استفاده بکند شما قبل از کند شدن تيغش کارتان انجام شده.

يک خبر:
از منابع موثق با خبر شدم که گرداندگان سپاه اسلام در نامه ای خطاب به پرشين بلاگ شديدا به مسدود شدن سايتشان اعتراض کردند. قسمتی از اين نامه که رونوشت آن را هم برای تمام مقامات مملکتی فرستادند به اين شرح است:

"به کدامين گناه بسته شديم؟ مگر ما چه کرده بوديم. نه کلامی مطلب سياسی نوشته بوديم، نه روزنامه داشتيم، نه روزنامه نگار بوديم، نه بد حجاب بوديم و نه آستين کوتاه. نه نوار آهنگ داشتم و نه شلوار جين، نه سگ داشتيم و نه هيچ وقت در هيچ مراسمی دست زده بوديم. نه دانشجو بوديم و نه اصلاح طلب. نه منتقد سياسی بوديم و نه روشنفکر مذهبی. نه نويسنده سينمايی بوديم و نه گزارشگر اقتصادی. نه شاعر بوديم و نه آهنگساز و نه خواننده بوديم و نه نويسنده. تنها و تنها می خواستيم بکشيم و خون بريزيم و با پتک بر ملاج ها بکوبيم و تکه تکه کنيم. آيا اين است حمايت شما از قشر زحمتکش قاتلين و چاقوکشان! نويسندگان و روزنامه نگاران و جوانان رها و ما قاتلين گرفتار و فيلتر شده!

ظاهرا غده سرطانی که از چند سال پيش با به شهادت رساندن سعيد امامی و خانه نشين کردن برادر سعيد عسگر کار خود را آغاز کرده در جای جای نظام ريشه دوانده و حال بعد از ممنوع التصوير کردن دکتر عباسی و راه اندازی کارناوال پاکدشت برای برادر فيجه اين بار به سراغ ما آمده."


با خبر شديم که با انتشار اين نامه عده ای از مسئولين در صدد دلجويی از اين عزيزان بر آمده اند. اين در حالی است که گروهی ديگر از مسئولين معتقدند که اينها مشتی فريبکار بيش نيستند و قصدشان اين است که با قاتل نمايی از مزايا و امکاناتی که برای اين منظور در نظر گرفته شده سواستفاده نمايند.

ل مثل لينک

نيويورکر رسما از جان کری در انتخابات رياست جمهوری حمايت کرد. اين برای اولين بر در طی هشتاد سال گذشته است که نيويورکر از يک نامزد رياست جمهوری حمايت علنی می کند.

سايت رسمی تلسکوپ فضايی هابل.

يک سايت با طراحی آنچنانی.

۱۰ بزرگترين کارفرماهای تاريخ .

Sunday, October 24, 2004

من ليست تهيه می کنم. من توی دهن اين ليست می زنم

تازه تر و خيلی مهم
بچه های سپاه اسلام با باز کردن يک سايت ديگر در سرويس ناصبی پرور بلاگر توانستند مشت محکمی به ايادی استکبار جهانی به سرکردگی پرشين بلاگ بکوبند. اين موفقيت بزرگ را به اين برادران تبريک می گويم و شادباشی دارم خدمت همه کفار و مرتدين شبکه عنکبوت که نگران از دست رفتن مرجع اصلی وبلاگ های فارسی بودند.
يک پشنهاد هم به سبک حسين درخشان دارم:
با توجه به فيلتر شدن سپاه اسلام در ايران که ياد آور خاطرت امروز هست بيائيد در يک حرکت نمادين سه شنبه همه سپاه اسلام بشويم.

-----------------------------------------------------------------------------

تازه: به دليل مسدود شدن سايت برادران سپاه اسلام مجبور شدم که از لينک نسخه ذخيره شده که قديمی تر هست استفاده کنم. در اين نسخه هنوز رتبه بندی ها انجام نشده بود .

-----------------------------------------------------------------------------

ليست جديد با امکانات ويژه به بازار آمد

حقيقتش بعد از اينکه ليست سپاه اسلام در آمد و من متوجه شدم که اسم من را در رده ۲۶۶ قرار دادند خيلی شک شدم و جا خوردم. اصلا توقع نداشتم که يک همچين برخوردی با من بشه و من را اينقدر در رده های پائين ليست قرار بدهند. با اين حال چون در مورد يکی ديگر از دوستان هم شرايط مشابهی پيش آمده بود و بعدا که متوجه شدند او را به بالای ليست به رده ۱۷ آوردند فکر کردم حتما در مورد من هم اشتباهی صورت گرفته. يک ايميل براشون فرستادم و شرايط خودم را توضيح دادم و دقيقا اشاره کردم که چقدر ناصبی و مرتد هستم و با ضميمه کردن رزومم درخواست کردم با توجه به جميع جهات هر چه سريعتر جايگاه واقعی من را به من برگردانند. از اونجايی که رتبه چهار و هشت ليستشون هر دو خالی بود، من بهشون گفتم که حاضرم هر يک از اون دو رتبه را بپذيرم.

چون جوابی ازشون نگرفتم افتادم به التماس. يک ايميل ديگه فرستادم گفتم آقايون محترم ما توی اين در و همسايه های وبلاگ نويس آبرو داريم. ملت روی ما به عنوان يک مرتد زنديق حرفه ای حساب می کنند. يعنی ديگه ما اينقدر خاک بر سر شديم که به اندازه فلانی و فلانی هم مرتد و ناصبی نيستيم. جان مصباح، مرگ الله کرم اين آبرويی را که ما به زحمت کسب کرديم از بين نبريد و بگذاريد که ما بيايم بالای ليست. نوشتم براشون که محبتتون رو جبران می کنم و اگر اين لطف را در حق من بکنيد و ما رو از ته ليست بکشيد بالا قول ميدم خودم به وکالت از جانب شما هم خشتکم را بکشم روی سر خودم و هم لنگ خودم را جر بدم. نامرد ها اين بار جواب دادند که تو اول لنگ خودت را جر بده بعد ما مياريمت بالای ليست.

خلاصه ما ديديم که اينجوری نميشه و خيلی داره به ما اجحاف ميشه. تصميم گرفتم که انقلاب کنم و يک ليست جديد بدم بيرون و خودم را هم بذارم صدر ليست. ليست جديد من اگر چه که پوليه ولی حسنش نسبت به ليست سپاه اسلامی ها اينه که کلی امکانات اضافه داره و تازه برای اينکه بيايد بالای ليست ازتون نميخوام که لنگ خود تون را جر بديد و به اصطلاح User Friendly تره.

به هر حال اين شما و اين ليست جديد مرتدهای ناصبی. خواهش می کنم با ليست سپاه اسلامی ها مقايسه کنيد تا ببينيد که چقدر باحال تره.

ل مثل لينک

يک تست از بی بی سی برای آنکه بدانيد چه شغلی مناسب شما است.

موزيک ويدئو بازی Sims2
سايت اين بازی.

بگوييد به چه کسی رای می دهيد و دلايل آن را هم انتخاب کنيد و برای دوستانتان ايميل کنيد.

امتحان کنيد ببينيد می توانيد گنج را پيدا کنيد.

Saturday, October 23, 2004

ل مثل لينک

مادرتون را مجاب کنيد دات کام . سايتی برای مجاب کردن عزيزانتان به رای ندادن به بوش.

اينجا می توانيد تمام نظرسنجی های انتخابات آمريکا را که شده و يا می شود در يک جدول ببينيد.

طراحی های بسيار زيبا بر روی چمن و يا مناطق سبز.

نقد فيلمها در تنها چهار کلمه يا چار کلمه نقد فيلم.

فيلمی از تصادف هواپيما با يک مرد.

جهت اطلاع عشاق فايرفاکس.

يک آدرس سر راست و راحت.

Friday, October 22, 2004

بازی در مجلس شورای اسلامی




واقعا دور از شان نظام اسلای است که نمايندگان معمم مجلس ناچارند از وسايل شخصی شان برای بازی در صحن علنی مجلس استفاده کنند. مجلس شورای اسلامی نماد حيثيت نظام در سطح دنياست و به حق بايد از بهترين امکانات و بالاترين تکنولوژی برخوردار باشد.

جا دارد که هر چه سريعتر نمايندگان محترم نسبت به اين موضوع حساسيت به خرج داده و با طرح يک لايحه سه فوريتی نسبت به خريد آخرين تکنولوژی بازی های کامپيوتری برای نمايندگان اقدام نمايند. پشنهاد می شود که مانند تکنولوژی که در هواپيما های جديد به کار گرفته شده برای هر نماينده يک مانيتور در پشت صندلی نفر جلو تعبيه شود که اين مانيتور می تواند مجهز به تمام دستگاه های بازی از قبيل نينتندو، اکس-باکس، پلی استيشن يک، دو و سه، آتاری وغيره باشد. در دسته صندلی ها هم می توان تجهيزات جويستيک را کار گذاشت.

نکته مهمی که نمايندگان در اين لايحه بايد در نظر داشته باشند توجه به ضرورت تاسيس يک بانک بازی های کامپيوتری در صحن مجلس است تا نمايندگان بتوانند به آسانی به جديد ترين بازی ها دسترسی داشته باشند. همچنين اين سيستم بايد به نوعی طراحی شود که امکان بازی های دو و يا چند نفره و يا حتی تورنمنت و ليگ هم فراهم باشد. بهتر است يک اسکوربورد بسيار بزرگ هم (نظير آنکه در ورزشگاه آزادی نصب شد) برای نمايش نتايج بازی ها و بالاترين رکورد ها در جايی از سالن نصب شود. به هر جهت عصر، عصر تکنولوژی است و مجلس ما به عنوان نماد جامعه و نظام بايد از بهترين بازی ها برخوردار باشد تا خدای نکرده بهانه برای به سخره گرفتن نظام، به دست دشمنان بعثی صحيونيستی و امپرياليسم بين الملل و آستينشان که همان اپوزيسيون داخلی و خارجی است نيفتد.

اين هم منبع عکس

ل مثل لينک

شما تو گوش کی می زنيد، بوش يا کری. نظر سنجی بر اساس تعداد تو گوشی خرده شده. به نظر من اين بهترين نظر سنجی است که تا حالا برای انتخابات رياست جمهوری آمريکا انجام شده.

آگهی فوتبال منيجر.

تصويری از بوش در دورانی که عمش بود.

توقف زياد در ترافيک احتمال حمله قلبی را بالا می بَرَد. خوب شد اين تحقيق انجام شد چون من تا حالا فکر می کردم که اعصاب خورد شدن در ترافيک دوای سکته است.


اين خارجی ها چقدر براشون عجيبه که يارو قاطر را می خواسته تو ماشينه هچ بکش جا بده. تازه بدبخت را جريمه هم کردند.

چين محقق چينی تبار نيويورک تايمز را دستگير کرد. اونجا هم مثل اينکه برنامه لنگه کفش براست.

Wednesday, October 20, 2004

ل مثل لينک

مبايل با دوربين پنج مگاپيکسلی.

درِ خانه از جنس مدادرنگی.

بوش مانکن می شود.

محاسبه ضربان قلب بر مبنای سن.

برای آنها که به ماهيگيری علاقمندند. شايد نظرشون عوض بشه.

سيستم جديد تهيه واکسن می تواند جان ميليون ها انسان را نجات دهد.

يک ايرانی در آمريکا.

انتشار عکسی که حاکی از وجود سلاح های هسته ای در عراق در زمان صدام بوده.

فيلم هايی از بچه های ديوانه ای که دست به کارهای خطرناک می زنند.

کوچکترين گيتار دنيا به طول ده ميکرومتر (يک ياخته خونی) ساخته شده در دانشگاه کرنل.

ده عکس بسيار جالب با داستانهای مربوط به آنها که بايد حدس بزنيد آيا حقيقی است يا فريب. عکسهای نظير عقرب غول پيکر و يا سوخاری کله مرغ فروخته شده در مک دونالد.

Tuesday, October 19, 2004

ل مثل لينک

مطمئنيد می خواهيد به جان کری رای بدهيد. اين فيلم واقعا جالبه.
منبع

يکی از اولين فيلم هايی که سيلوستر استالونه بازی کرده يک فيلم پورنو بوده.

ASCII MATRIX

يک پشنهاد خوب برای کمک به آگاهی رسانی در جامعه بسته ما

اگر دوست داريد در اين نظرسنجی شرکت کنيد.

آگهی تلويزيونی برای پوشک بچه.
منبع

CD Man

سگ داران ساديسمی.

پل عابر پياده تا شو.

قابل توجه گريمورهای محترم.

جوجه اردک نژادپرست.

اين هم نتهای بوش که در روز مناظره استفاده کرده بود و حالا لو رفته.

Monday, October 18, 2004

شراب داريوش در سرزمين داريوش




اگر شما در آمريکا يا کانادا زندگی می کنيد حتما اسم شراب داريوش به گوشتان خورده. هر چند که شهرت اين شراب به حدی است که ديگران هم نبايد با نام آن غريبه باشند. در سرتاسر آمريکا شما می توانيد اين شراب را در تمام فروش گاه های مواد غذايی، رستوران ها و کلا هر جايی که عرضه مشروبات الکلی آزاد است به راحتی تهيه کنيد. اين شراب در انواع مختلف به بازار عرضه می شود و روزانه ده ها هزار بطری از آن در سرتاسر آمريکا و نقاط ديگر دنيا فروخته می شود.




ولی آن چه که در مورد اين شراب برای ما ايرانی ها می تواند جالب باشد نام اين عصاره پرخاصيت انگور است که برگرفته از نام مالک آن آقای داريوش خالدی است. بله، واينری يا همان کمپانی سازنده اين شراب متعلق به يک ايرانی است به نام داريوش خالدی. او يک مهندس راه و ساختمان ايرانی است که تا پيش از انقلاب در شيراز (شهر شعر و البته شراب) زندگی می کرده. پدر وی به صورت تفننی شرابی می انداخته و داريوش هم از آنجا که از نوجوانی دلخسته و عاشق می ناب بوده يواشکی و دور از چشم پدر گهگاه به خمره دمی می زده. بعد تر او که بسيار شراب خوب می شناخت شروع کرد به جمع آوری بهترين شراب های دنيا.




با وقوع انقلاب ۵۷ او هم چون بسياری ديگر از ايرانيان با کوچ اجباری به آمريکا زندگی جديدی را با تمام مشکلاتی که برای يک مهاجر هست آغاز کرد. او و شوهر خواهرش ابتدا تمام اموال و پس انداز خود را روی هم گذاشتند و يک سوپر مارکت ورشکست شده را خريداری کردند که همان يک فروشگاه شکست خورده حالا با ۱۵۰ شعبه تبديل به يک بنگاه اقتصادی موفق شده. ولی اين موفقيت ها تنها آغازی بود برای جهش بزرگ داريوش خالدی.



وی در سال ۱۹۹۷ با خريد زمينی بزرگ در نپا ولی که مرکز شراب آمريکا است رسما سرزمين داريوش را بنياد گذاشت. او خود می گويد که از همان نوجوانی آرزوی روزی را داشتم که تشکيلاتی چون اين را پايه ريزی کنم. حال با ديدن کاخ عظيمی که به زيبايی هر چه تمامتر و به سبک ايران باستان و الهام گرفته از کاخ های کورش و داريوش کبير ساخته شده و با داشتن يکی از بزرگترين، معروف ترين و بهترين شراب سازی های دنيا بايد گفت که او به آنچه آرزو داشت رسيده.

لينکهای مرتبط
سايت شراب سازی داريوش
مجموعه عکس های شراب سازی داريوش
داريوش خالدی

ل مثل لينک

وزن ايده آل برای شما چيست.

چهار آلبوم اول بيتل ها برای اولين بار به صورت CD عرضه می شود.

آيا واقعا مصری های باستان، سه هزار سال پيش اين با دنيای مدرن آشنا بودند.

I Scream, You Scream, We All Scream For Ice Cream

اگر قرار بود برنامه يک روز خود را با بنرها و مارک های کمپانی های بزرگ مشخص کنيد احتمالا نتيجه اين می شد.

اين آقا در کله اش چه می گذرد.

Saturday, October 16, 2004

ل مثل لينک

همه کسانی که رژيم می گيرند می دانند که مهمترين چيزی که با آن سر و کار دارند کالری است. اينجا می توانيد با استفاده از اين ماشين حساب مقدار کالری که در کار های مختلف می سوزانيد را محاسبه کنيد.
اينجا هم می توانيد انرژی يا مقدار کالری که بدن شما نياز دارد را محاسبه کنيد.

يک بالرين پادشاه جديد کامبوج.

نقشه اينترنتی خاور ميانه.

۹۰۰،۰۰۰ دلار قسمت يک مجموعه از عکس های التون جان.

طلوع دوباره خورشيد، اين بار از غرب.

موش های خوشمزه برای خوراک امشب شما.

پليس چين به کسانی که دست اندر کاران سايت های پورنو را معرفی کنند تا ۲۴۰ دلار جايزه می دهد.

سازمان ديده بان حقوق بشر خبر از يازده عضو ارشد القائده داد که به صورت مخفی در اسارت CIA هستند.

تستی برای شما تا بتوانيد کانديدای خود را بر مبنای نظراتش نسبت به موضوعات مختلف انتخاب کنيد نه بر مبنای شخصيتش.

Friday, October 15, 2004

اخلاق سياسی؛ از بوش تا کری و از کيهان تا ما

در مناظره سوم کری و بوش، وقتی بحث به قانونی کردن ازدواج همجنس گراها رسيد کری با نام بردن از دختر لزبين چينی جنجال به پا کرد. او اين کار را در ظاهر به نيت حمايت از همجنس گراها ولی در اصل به قصد تخريب حريف در اذهان عمومی انجام داد. پيشتر هم ادواردز در مناظره مستقيم با چينی همين بحث را پيش کشيده بود.

از ديد بسياری اين کار از طرف تيم دمکرات ها به عنوان يک حرکت غير اخلاقی و غير شرافتمندانه ارزيابی شد. واقعييت هم جز اين نيست که نفس عمل تخريب شخصيت و سو استفاده از نقاط ضعف زندگی خصوصی حريف به قصد بهره وری سياسی، کاری است مذموم. به جز آن، در اين مورد خاص اولا حمله به حريف نبوده و به دختری بوده که شخصيتی مستقل و جدای از پدر دارد ودرگير اين بازی سياسی نبوده و نيست؛ ثانيا هر چند که از ديد اکثريت جامعه آمريکا همجنس گرايی چندان خوشايند نيست، ولی اين بِدان معنا نيست که اين يک نقطه ضعف است و مستوجب مجازات تحقير در برابر ميليون ها بيننده، خواننده و شنونده.

اين در شرايطی است که سابقه اين رفتار را در محافظه کاران و دار و دسته بوش بسيار ديده بوديم ولی مانور تبليغاتی کری و ادواردز در پيش کشيدن مسائل شخصی افراد به قصد تاثيرگذاری سريع بر افکار عمومی نشان از آن دارد که هيچ يک از طرفين خود را پايبند به قائده بازی نمی دانند.

اين کار از طرف تيم دمکرات ها در شرايطی صورت گرفت که با توجه به نقاط ضعف بسيار زياد دولت بوش در تمام زمينه ها اصلا نيازی به دراز کردن يک آدم ديگر که تنها گناهش رابطه خويشاوندی با معاون رئيس جمهور هست نبود.

متاسفانه اين اشکال بزرگ يعنی تخريب رقبا يا آنها که دوستشان نداريم به هر شکل و با هر وسيله ای معضلی است که کمابيش همه با آن دست به گريبانيم. هنوز چند هفته ای بيشتر از هياهوی هخا نگذشته. تقريبا تمام ما (منظورم وبلاگ نويس ها و سياسی نويس هاست) به آمال و کلام و روش سياسی اين فرد به درستی و به حق ريشخند می زديم و با تحليل کلام و روش سياسی وی چه در قالب طنز و يا به صورت مقالات مستدل اثبات می کرديم که جنبش هخا بيشتر از يک شوخی چيزی نيست. تا اينجای کار بسيار هم عالی بود و از قشر روشنفکر و دگر انديش جامعه انتظاری هم جز اين نيست. ولی ما هم مثل کری در يک جا برای رسيدن به هدفمان زديم به جاده خاکی. آنجا که برای اثبات بد بودن اهورا چند تا عکس از دوران جوانيش را که مثلا با يک دختر با مايو نشسته بود و يا سوار بر ارابه با دختری در خيابان می رفت را دست به دست و با افتخار گردانديم و در بوق و کرنا کرديم که آی ايهالناس اين است آن رهبر پوشالی شما. من مطمئنم که نود درصد افرادی که اين عکس ها را به عنوان سند نقطه ضعف اخلاقی اهورا در اينجا و آنجا پخش کردند خود نيز اعتقادی به غير اخلاقی بودن اين عکس ها نداشتند. حال سوال اينجاست که ما که می دانستيم اين عکس ها اثبات هيچ عمل غير اخلاقی نيست چرا کمک به انتشار آنها کرديم.

من جواب را می دانم.شما هم می دانيد. برای اينکه عامه مردم مثل ما فکر نمی کنند. برای اينکه ما که به اهورا ريشخند می زنيم پنج درصد بوديم و آنها که او را رهبر خود می دانستند و يا به دنبال رهبری از نوع اهورا، ۹۵ درصد و برای اينکه آن ۹۵ درصد برخلاف ما آن عکس ها را خلاف شرع، اخلاق و نقطه ضعف می داند و اتفاقا بيشتر از هزار مطلب و مقاله وتحليل باور می کند و ما پنج درصدی ها بايد که از اين موضوع نهايت استفاده را ببريم. چه چيز بهتر از اين که به جای نوشتن و تحليل و استدلال و آگاهی دادن تدريجی با چهار تا عکس که از ديد آنها غيراخلاقی و از ديد من و تو خانوادگی و خصوصی بود و حالا ديگر نيست، طرف را کله پا کنيم تا برود به دنبال کارش. راحت و بی دردسر.

اين در شرايطی است که سابقه اين رفتار را در محافظه کاران و دار و دسته کيهان و مرتضوی و سعيد امامی بسيار ديده بوديم ولی مانور تبليغاتی سياسی نويسان و وبلاگ نويسان اصلاح طلب و روشنفکر در پيش کشيدن مسائل شخصی افراد به قصد تاثير گذاری سريع بر افکار عمومی نشان از آن دارد که هيچ يک از طرفين خود را پايبند به قائده بازی نمی دانند.

Wednesday, October 13, 2004

دوازده ساعت و پنجاه لينک

هر ساعت چهار لينک جديد در انتهای اين پست

دوست داشتم که الان تک تکتون را بغل کنم، ببوسم و لذت اين افتخار و غرور ملی را با شما شريک بشوم. لذت و افتخاری که چندين ساله که فقط توی همين زمين ورزش و آنهم چند سالی يکبار به سراغمان می آيد. و امروز يکی از آن روز هاست. با خودم عهد کرده بودم که اگر ايران ببرد سکوت چندين روزه را بشکنم و باز بنويسم. (نپرسيد چرا سکوت)

ايران برد و من خواهم نوشت ولی قبل از آن می خواهم به افتخار اين برد لينک بارانتان کنم. از اين ساعت، به مدت دوازده ساعت هر ساعت چهار لينک و با دو لينک داخل متن بالا، مجموعا پنجاه لينک، هديه من به شما خواهد بود.

و اما لينک ها


ساعت اول

هنرپيشه ها و آدم های مشهور و خلافکاری هایشان.

گربه ای که دست بزن دارد آن هم روی سگ ها.

شمشير داموکلس، يک بازی متفاوت با انچه تا کنون ديده ايد.

فکر می کنيد اين پرنده از دست گربه کجا قايم شده.

ساعت دوم

يک ويدئوکليپ ديگر باز هم در وصف بوش ننه مرده و دولتش.

وقتی که خلبان ها گاف می دهند.

دهن آدم از اين ظرف سوشی آب می افتد. به خصوص از آن آخری هاش.

به پيروی از مسئولين محترم تربيت بدنی جمهوری اسلامی ما هم تبليغ آبجو می کنيم.
منبع

ساعت سوم

وقتی که گزارشگر تلويزيون گرفتار يک مشتری عصبانی می شود.

باز هم تبليغات به سبک بازی ايران آلمان.

سايت فيلم Van Helsing.

کيبورد چند منظوره.

ساعت چهارم

اين فلش هم جالبه.

باز هم بوش. اينجا می توانيد به بوش سيلی بزنيد.

هميشه شعبان يک بار هم رمضان. جان کری در ويتنام.

جت من مردی که پرواز می کند

ساعت پنجم

عروسک پاپ، انيشتين، بنجامين فرنکلين و خيلی های ديگر برای فروش.

هنر بازی با خودکار.

گوشت بيشتر بخوريد.

تست شخصيت بر مبنای دستخط.

ساعت ششم

گالری تصاوير متحرک بی بی سی.

يک تور ديدنی از سرزمين بيل گيتس.

بازی.

آگلی دِرِس دات کام.

ساعت هفتم

خرس در هيماليا . بازی

يک بازی گلف اعتياد آور.

فکر می کنيد يک تاير می تواند چند برابر انسان باشد.

اين هم بقيه ماشين های غول پيکر.

ساعت هشتم

بازی منچ.

آيا شما يک روبات هستيد.

تيشرت برای فروش با طرح های بسيار جالب.

ساعت نهم

گوگل برای سايت فضايی اش استخدام می کند.

وحشت بينداز و حکومت کن. غير از آمريکا ديگه کجابود اينجوری بود؟

اين فلش کمدی درباره بوش را از دست ندهيد. واقعا جالبه.

زامبی.

ساعت دهم

اينجا برويد و مهمان من بلک جک کازينويی بازی کنيد.

خطکشی خيابان لابد به وسيله يک کودک پنج ساله.

شيرموز دات کام

اين هم به مناسبت هلووين که نزديکه.

ساعت يازدهم

عکسهای زيبايی از وقوع تورنادو.

فيلم هايی که بايد قبل از انتخابات ببينيد.

اين البته شوخيه ولی درباره همان تقلب رساندن به بوش در مناظره اوله.

فيلمی بسيار استثنائی از حادثه ۱۱ سپتامبر و از داخل WTC.

ساعت دوازدهم

گربه در حباب.

فيلم سوتی بوش در جمع بستن اينترنت.

همه چيز درباره گيوتين.

پروژه من خوشگل هستم.

اين هم لينک پنجاهم به افتخار بچه های تيم ملی. کليپ کشور ما با صدای وزيری.

Saturday, October 09, 2004

ل مثل لينک

فيلمی از سقوط وحشتناک دو صخره نورد.
منبع

قسمت دوم کليپ jibjab را ببينيد. به همان باحالی قسمت اوله.

چرا خواب می بينيم.

مجموعه ای از دستگاه های صوتی و تصويری قديمی.

بازی تلسکوپ ها.

به جای تايپ کردن url با گرفتن شماره IP وارد سايت دلخواهتان شويد.

آمار مرگ و مير در آمريکا.

پرنده را ببريد تا کرم را پيدا کند.

نشانه هايی از وجود آب در سياره مريخ در گذشته.

عشق و عاشقی دوشاخه ها.

فيلمی از يک تصادف وحشتناک در مسابقات رانندگی.

وقتی که چترباز ها مجهز سقوط آزاد می کنند.

فوتوشاپ چه کارها که نمی کند.

يک سيستم صوتی کوچک و جمع و جور.

پدر نمونه.

يک گاه شمار يا تقويم متفاوت.

من که نفهميدم اينجا چه خبره ولی اينقدر عجيب هست که ارزش لينک دادن داشته باشد.

سکه را بيندازيد تا قهوه شما را آماده کند.

آيا بوش در مناظره اول تقلب کرده




يکی از شايعتی که در طی چند روز گذشته در اينجا و آنجا بسيار شنيده می شد اين بود که بوش در طی مناظره اول پاسخ سوالات را از طريق يک دستگاه گيرنده دريافت می کرده . عدم تمرکز و حالت عجيب بوش در سرتاسر آن مناظره احتمال صحت اين شايعه را تا حدی تقويت می کرد. حال با عکسی که به تازگی منتشر شده اين شايعه بيش از بيش تقويت می شود. همانطور که در عکس می بينيد يک برجستگی کاملا واضح در زير کت بوش ديده می شود که احتمال داده می شود که يک دستگاه گيرنده باشد. به هر حال تمام اين شواهد نشان از آن دارد که شايد بايد به اين موضوع به شکل جدی تر نگريست.

منبع: Salon

Friday, October 08, 2004

عشق به شهوت و شهرت من را به دام باند عنکبوت انداخت

پاورقی جديد کيهان (ببخشيد جوانان) به قلم ح ـ شريعتمداری (ببخشيد رـ اعتمادی)




اين يک داستان واقعی است. به شما توصيه می کنم که بخوانيد مبادا که قربانی بعدی شما باشيد.
کليه حوادث، مکان ها و اسامی که در اين داستان استفاده شده واقعيست.

گوشی را که برداشتم صدايی بغض آلود از آن سوی خط سلام داد و پرسيد آقای شريعتمداری؟ جواب دادم خودم هستم بفرمائيد. چند لحظه هيچ صدايی جز خش خش ممتدی که نشان از دوری فاصله داشت نمی آمد. تکرار کردم بفرمائيد من شريعتمداری هستم. بيشتر دقت کردم، صدای هق هق خفيفی را در آن سوی خط احساس کردم. بغضی بود که ترکيده بود و اشکی که ديگر يارای ماندن در قفس آن چشمان غمزده را نداشت. مي خواست که قفس را بشکند و آزاد شود.

اندکی تامل کردم تا آرام شود. چند دقيقه ای بر همين منوال گذشت. کم کم آرام گرفت و من از او خواستم که انچه که بر او گذشته را توضيح دهد. شروع به صحبت کرد:

بعد از سی و شش سال زندگی حالا فهميدم که بيست سال آن را در ظلمت و گمراهی به سر بردم. بيست سالی که از يک عشق آتشين ناشی از هوا و هوس و غرايز جنسی و شهوانی شروع شد و با ورود به باند مخوف عنکبوت به کثيف ترين روابط جنسی و در نهايت جاسوسی و دريوزگی و بدنامی ختم شد.

پسری بودم اهل درس و مدرسه. خانواده خوبی داشتم. مومن و گرم و صميمی. وضع مالی پدرم خوب بود و زندگی راحتی داشتم. هر انچه که مي خواستم برايم فراهم بود. در مدرسه هميشه شاگرد اول بودم. از نظر اخلاقی هم يک شاگرد نمونه. در تمام طول دوران مدرسه نماز و روزه ام قطع نمی شد. با صوت خوش هر صبحگاه قرآن می خواندم و ظهرها موذن بودم. در بسيج محل عضو بودم و شعار مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل از دهانم نمی افتاد. در تمام راهپيمايی ها در صف اول بودم.

تا سن ۱۶ سالگی همه چيز به خوبی پيش می رفت. تا اينکه آن روز شوم سر رسيد. تولد ۱۶ سالگی من بود و خانواده مهربان من جشن کوچکی در محيط گرم خانوادگی برايم فراهم ديده بودند. عموی من به عنوان کادو يک دستگاه آتاری به من داد به همراه يک بازی به نام ميس ايز پک من( Mrs Pacman) . [ لحن صدايش در آن سوی خط عوض شد، سکوت کرد و بغضش دوباره ترکيد و با هق هق گريه ادامه داد.] علارغم اينکه جوانی بودم تازه بالغ، هيچوقت به دليل تعليمات صحيح دينی که داشتم دست از پا خطا نکرده بودم و تا آن روز چشم به هيچ نامحرمی نينداخته بودم ولی آن لحظه نفهميدم که چی شد. با ديدن عکس ميس ايز پک من بر روی جلد آن بازی در يک آن دلم ريخت. چشم های لوند، گل سر زيبای صورتی و از همه زيباتر خنده دائمی روی صورتش. تا آخر شب نفهميدم که چطور گذشت و چه شد فقط به خاطر دارم که ديگه نتوانستم چشم ازش بردارم. انقلابی در درونم به وجود آماده بود عقلم به من می گفت که اين شهوتی گذرا بيش نيست و تو نبايد اسير شهوت بشی ولی دلم از عشق خبر می داد عشقی آتشين و سوزان. حال آنکه اشتباه می کردم. آن شيطان درون من بود که به شکل غريزه کثيف جنسی در حال فوران در بند بند وجودم بود. آن شب تا صبح چشم به هم نگذاشتم و تمام مدت به آن صورت خندان زيبا فکر می کردم. غافل از اين بودم که در پس آن چهره خندان و به ظاهر معصوم چه شيطانی نهفته است. از آن روز به بعد بدبختی های من شروع شد. بيشتر اوقات من با ميس ايز پک من سپری می شد. کاملا وجودم را در اختيار او قرار داده بودم حتی اين عشق دروغين چنان چشمان من را کور کرده بود که حتی فکر نمی کردم که رابطه با يک زن شوهردار زنای محسنه است و حرام موکد. آن شيطان هپی فيس نما هم دور از چشم مستر پک من، من را وسيله ای برای رسيدن به اهداف شوم خود قرار داده بود. به اين بهانه که دشمنانی دارد که در تعقيبش هستند، دائم مرا به کوچه های تنگ و پر پيچ و خم می برد و از من می خواست که ...
و من ساده دل هم شده بودم غلام حلقه به گوش او و تمايلات جسمی خودم.

اين داستان ادامه دارد

Wednesday, October 06, 2004

ل مثل لينک

در فينال مسابقه تلويزيونی جنجالی جوپاردی يکی از بخش ها، سوالات مربوط به بلاگ بود. روی هر سوال کليک کنيد تا جواب آن را ببينيد.

گوگل کمپانی ميليونرها. ۶۰ درصد از کارمندان گوگل بيش از يک ميليون در بازار سهام سرمايه دارند.

يک فلش خيلی جالب در مورد پست کردن مطلب.

ad- awards .com

برگه امتحانی که بوش برای رياست جمهوری داده بود.

آهنگ زيبای "Strangers on my Flight" از فرانک سيناترا.

يک کتابچه راهنمای قديمی برای آموزش دفاع در برابر بمب اتم.

شما حدس می زنيد امسال مونيکا به چه کسی رای می دهد.

فيلمی از اولين فضاپيمای خصوصی سرنشين دار به نام Space Ship One که توانست با پرواز به خارج از جوّ زمين جايزه ايکس را ببرد.
اين جايزه ۱۰ ميليون دلاری از طرف انوشه انصاری رئيس تله کام تکنولوژی برای اين منظور در نظر گرفته شده بود.

مردی که پنجاه و دو بار ازدواج کرده بود برای بار پنجه و سوم برگشت به همسر اولش.

تاريخچه لوگوی اتومبيل ها.

گرانترين برليان دنيا يک برليان ۱۰۰ قيراطی است به ارزش ۲۶.۶ ميليون دلار.

امکانات جديد جی ميل.

دفعه قبل که اين رای گيری الکترونيکی را لينک داده بودم صفحه اولش جا مانده بود.

زمانی برای تشريح عکس ها

در حال توضيح برای مصلحت الممالک: اين را که می بينيد کره زمين است. همانطور که ملاحظه می فرماييد. هنوز بسياری از مناطق هست که آقازاده ها فرصت نکردند برای سرمايه گذاری تشريف ببرند.



سان ديدن خوش تيپ ترين و خوشگلترين شهردار تهران از گروهانی با تفنگ های وصله پينه ای.



و اما خبرگان. يعنی آن دواير سفيد و سياه.



يکی از دواير در حال خواندن راهنمای مجلس خبرگان: ۸ تا ۹ صبحانه - ۹ تا ۱۱ استراحت - ۱۱ تا ۱۲ ويلوله (خواب قبل از نهار) - ۱۲ تا ۱ نهار به صرف چلو خورشت و کبابجات - ۱ تا ۲ قيلوله (خواب بعد از نهار) - ۲ تا ۳ استراحت - ۳ تا ۴ انداختن برگِ سبز در گلدان.



خبره ترين ايرانی ها (ببخشيد مسلمان ها) خسته از استراحت بعد از قيلوله .



اين هم خوشحال ترين دايره سفيد.



معما: اگر گفتيد چرا در زمان استيضاح خرم جناب حدادعادل (پدر عروس) با اين شدت و حدت نمايندگان را دعوت به سکوت می کند. جواب در انتهای مطلب



"آقا بيايد بالا ببينيد اين بالا چه حالی ميده"
من هلاک اين نظم و انضباط نمايندگان عزيز اسلامی هستم.



سفيد پوش يقه بسته اولی به سفيد پوش يقه بسته دومی در جلسه استيضاح خرم. حاجی گفت اگه رای نياورد و عزل شد که حله. حکمش فقط يک نمه کتک کفائی است ولی اگر رای آورد خونش مباحه .



و اما جواب معما:









با تشکر از خبرگزاری فارس به دليل درک بالا از طنز تصويری.

Monday, October 04, 2004

مصاحبه با ماندانا نادريان مجری شبکه آر ـ تی ـ ال آلمان




هشت ماه پيش وقتی درخواست مصاحبه را برايش فرستادم فکر نمی کردم که جواب مثبت بده هر چند که بعدش هم که جواب مثبت داد فکر نمی کردم که قراره برای ۲۰ تا سوال چهار ماه وقت بگذارد تا جواب بده. دلم می خواست که فارسی انجام بشه و پای تلفن، ولی انگليسی شد و از طريق ايميل. دلم می خواست که چند تا عکس از خودش و خانوادش که بوی ايران و ايرانی بودن داشته باشد برای تزئين متن مصاحبه برايم می فرستاد ولی بهانه کرد که عکس با چادر و روسری نداره که به درد ايران بخوره يعنی محترمانه گفت که گير نده، عکس نمی دهم. قرارمان اين بود که سری دوم سوال ها را بعد از دريافت پاسخ های سری اول برايش بفرستم ولی تصميم گرفتم که پيش از اينکه نوه و نتيجه هايم بخواهند اين مصاحبه را از لا به لای هاردهای خاک خورده توی انباری پيدا کنند قيد بخش دوم را بزنم و هر آنچه که هست را پابليش کنم.




با تمام اين اوصاف فکر می کنم مجری يکی از موفق ترين برنامه های تلويزيونی آلمان هنوز دختری است ايرانی که به ايرانی بودن خودش افتخار می کند.هر چند که سخت فارسی حرف می زند ولی هنوز ايرانی مانده. بهش گفتم که بعد از اين مصاحبه طرفدار های ايرانی ات زياد می شوند. گفتم که کلی ايميل محبت آميز از طرف هموطن های ايرانی ات دريافت خواهی کرد. بنابراين بعد از خواندن اين مصاحبه اگر دوست داشتيد برايش ايميل بزنيد تا اثبات کنيد که ايرانی ها همه جای دنيا پشتيبان هم هستند و برای کسانی که نام ايران را در هر زمينه ای سربلند می کنند ارزش و احترام قائلند. اينهم ايميل ماندانا:
mandana.@.mandana-naderian.de




و اما مصاحبه

علی تمدن: ماندانا نادريان کيست؟
ماندانا نادريان: من يک زن جوان هستم که عاشق حرف زدن، خنديدن و زندگی است.

ع. ت.:تو يک مجری مشهوری در يک تلويزيون پر طرفدار. حادثه و شانس تو را به اينجا رساند يا برنامه ريزی قبلی؟
م. ن.: من هميشه می خواستم که مجری يکی از کانال های RTL باشم. و در نهايت آرزوی من شکل واقعيت به خود گرفت. بله من برای کار مجری گری برنامه ريزی کرده بودم و برای همين بود که قبل از ورود به عالم تلويزيون در اين رشته تحصيل کردم. برای اين منظور راه درازی را طی کردم. از دستياری تهيه تا تحقيق و کارهای پشت صحنه و در نهايت به عنوان تهيه کننده و تهيه کننده اجرايی راه درازی را طی کردم تا بتوانم احساس و هنر خود را به درستی جلوی دوربين به نمايش بگذارم.

ع. ت.: يک مقدار بيشتر درباره برنامه ای که در حال حاضر اجرا می کنی توضيح بده. اسمش، زمينه اش، مخاطبانش و غيره
م. ن.: اسم برنامه من هست ( Nachtquiz (Nightquiz . البته الان من در تعطيلات تابستانی هستم ولی سری جديد را از چند وقت ديگر شروع می کنيم. [اين مصاحبه در تابستان انجام شده.]




ع. ت. : آيا از کاری که الان می کنی خوشحالی. به بيان ديگر آيا اين نهايت آن چيزی است که تو دنبالش بودی.
م. ن.: بله من خوشحالم ولی می توانم بهتر باشم؛ پس بايد بگم دلم می خواهد که مجری برنامه ای باشم که بيشتر با مردم در ارتباط باشد يا يک برنامه خيلی با نمک. اصلا اينطوری بگم که دلم می خواهد که مخاطبانم را سرگرم کنم و قلب هاشون را خوشحال کنم و به مردم احساس خوب بدهم.

ع. ت.: چقدر با جامعه ايرانی مقيم اروپا به خصوص ايرانی های آلمان در ارتباطی. نظرت راجع به آنها چيست.
م. ن.: کمابيش در ارتباطم. به عنوان مثال من و خانواده ام نوروز را در کنار هم گذرانديم و با دوستان ايرانیمان ديد و بازديد عيد کرديم. به خصوص در کلن که مرکز RTL هست ايرانی خيلی زياد است.

ع. ت.: از خانواده ات بگو. آيا پدر و مادرت ايرانی هستند؟
م. ن.: مادر من آلمانی بود و فوت کرده ولی پدر من ايرانی است.

ع. ت.: پدرت کجا زندگی می کند؟ آيا هنوز شيوه زندگی ايرانی اش را حفظ کرده؟
م. ن.: پدرم در آلمان زندگی می کند و سالی يکبار می رود ايران. بله ما شيوه زندگی ايرانيمان را حفظ کرديم. به اين معنا که غذای ايرانی درست می کنيم؛ البته نه هميشه ولی گاه به گاه، موزيک ايرانی گوش می دهيم و قلب هايی به بزرگی قلبا بيشتر ايرانی ها داريم.




ع. ت.: فارسی ات چطور است؟ اصلا فارسی صحبت می کنی؟ اگر می کنی کی و چگونه؟
م. ن.: راستش من نمی توانم اسم چيزی را که صحبت می کنم فارسی بگذارم ولی وقتی که با فاميل هايم در ايران صحبت می کنم حد اکثر سعيم را می کنم تا حداقل ادای فارسی حرف زدن در بياورم. شايد ضعف من در تکلم به زبان فارسی به ای خاطر هست که هيچ وقت آنرا به صورت آکادميک دنبال نکرده ام.

ع. ت.: چه مدت هست که در آلمانی؟ قبلش کجا بودی؟
م. ن.:تمام زندگيم را در آلمان بودم به غير از چند مورد مسافرت، از جمله سه نوبت سفر به ايران در سال های ۱۹۷۷، ۱۹۹۱ و ۱۹۹۵.

ع. ت.: اينترنت، وبلاگ، چت، ارکات، گوگلِ. آيا با هيچ يک از اين لغات آشنايی داری؟ به طور متوسط چند ساعت از وقتت را در جلوی کامپيوتر می گذرانی؟
م. ن.:اينترنت و گوگلِ را خوب می شناسم ولی زمان زيادی را در جلوی کامپيوتر نمی گذرانم . بيشتر ترجيح می دهم از مبايلم استفاده کنم برای فرستادن SMS و هر زمان هم که احساس می کنم که کم می دانم شروع به کتاب خواندن می کنم.

ع. ت.: آيا کار سياسی هم می کنی؟
م. ن.:نه. نه به آن صورت. من اعتقاد دارم که عدالت برای همه مردم دنيا جدای از رنگ و نژاد و مذهبی که دارند بايد به طور يکسان برقرار باشد. به اين علت که خالق همه ما يک خدا است.

ع. ت.: به عنوان يک زن جوان که دارای شهرت و ثروت و زيبايی است خيلی از جوان ها به تو به عنوان يک الگو نگاه می کنند. آيا هيچ وقت سعی کردی اين نيروی بالقوه را سمت و جهت مثبت بدهی. مثلا برای حمايت از يک جنبش اجتماعی و يا يک کار خيريه؟
م. ن.:از ديد من، بچه ها بی گناهانی هستند که بالاترين اهميت را دارند. هر کاری را که به نوعی در ارتباط با آنها باشد و من از آن اطلاع پيدا کنم سعی می کنم که شرکت کنم.




ع. ت.: آيا هيچ چيزی درباره پناهندگان ايرانی که در کمپ های متعلق به پناهندگان در آلمان ساکن هستند شنيدی؟ آيا هيچ وقت با هيچ يک از آنها که بيشتر از ۱۰ يا ۱۵ سال است که در اين کمپ ها زندگی می کنند ملاقات داشتی؟
م. ن.: اگر حقيقتش را بخواهی نه. تمام ايرانی هايی که من می شناسم يا اينجا به دنيا آمدند و يا قبل از اينکه من به دنيا بيايم در آلمان زندگی می کردند.

ع. ت.: سوال ها خيلی سخت شد؛ نه! بگذار يک سوال آسان بپرسم. غذای ايرانی مورد علاقه ات چيست.
م. ن.: فسه بادمجون. [ توی پرانتز توضيح داده که مسئوليتی راجع به اسپلينگش قبول نمی کنه. ولی من نفهميدم که منظورش فسنجون بود يا بادمجون و يا هر دو!)

ع. ت.: گوگوش، شهره آغداشلو، شيرين عبادی، نازنين افشين جم، شرمين شهريور. آيا ميتوانی هر يک از اينها را در يک جمله توصيف بکنی.
م. ن.: من فقط يکی را انتخاب می کنم. رفيق! وقت کمه و تو هم خيلی می خواهی بدانی [با خنده البته از نوع صورتک ايميلی].
تازه يک کتاب از شيرين عبادی خواندم. يک زن بزرگ با ايده های بزرگ و ذهن خلاق.

ع. ت.: اگر من ازت بخواهم که خودت را در يک جمله توصيف کنی جواب چه خواهد بود؟
م. ن.: يک زن که به خدا ايمان دارد و شکرگذار است از داشتن يک خانواده خوب.

ع. ت.: خواننده، هنرپيشه، مدل، نويسنده، فيلم، کارگردان، ورزش و البته مجری محبوب تو چه کسی است؟
م. ن.: مدونا، رابين ويليامز، شاکتی گيوين، Legend Of The Fall، استيون اسپيلبرگ، تنيس، اپرا وينفری و جی لنو.




ع. ت.: من فکر می کنم که استعداد طنز پردازی ات خوب باشه. ميتونی يک چيز بامزه راجع به اين مصاحبه بگی؟
م. ن.: گاف هايی که دادم. [باز هم با خنده ايميلی]

ع. ت.: و آخرين کلام.
م. ن.: ممنونم از اينکه من را برای اين مصاحبه انتخاب کردی و ممنون از بابت زحمتی که بابت تهيه سوال ها کشيدی.




لينک های مرتبط:
سايت رسمی ماندانا.
سايت ماندانا. نسخه ترجمه شده به انگليسی.
نتايج جستجوی ماندانا نادريان در گوگل.
يک تکه فيلم از ماندانا.

Saturday, October 02, 2004

ل مثل لينک

شعری از شاعر مدت ها فقيد چرندالشعرا پيامياتی.

واشنگتن پست اسليت را خواهد خريد.

پنج بدترين خوانندگان American Idol. فايل wmv

فلش ۸ گيگابايتی.

The Passion of the Bush. عذای بوش.

رئيس جمهور خود را انتخاب کنيد.

۵۰ دلاری های جديد.

اين IQ است احمق. درباره مناظره از Salon.

باز هم از مناظره .

فقط کد پستی تان را وارد کنيد و ببينيد که چه کسانی در محله شما، چه مبلغی به کدام کانديدها کمک کرده اند.

آيا شما آدم مودب و با اتيکتی هستيد در روابط اينترنتی.

رای گيری الکترونيکی انتخابات رياست جمهوری آمريکا به سبک جب بوش و کترين هريس.

تست شخصيت

کرکری بوش و مايکل مور در يک فلش جالب.

هنر طراحی خود را اينجا آزمايش کنيد.

مجموعه عکس هايی از اتوموبيل های با طراحی عجيب.

يک فلش جالب درباره تکنيکال ساپورت از راه خيلی دور.

آهنگ های آلبوم دی جی مريم، اولين خواننده زن داخل ايران بعد از انقلاب.

Friday, October 01, 2004

مجله زن ذليلان


مجله ای برای جامعه زن ذليلان مقيم خارج. تنها مرجعی که با آغوش باز از مطالب و مقالات من استفاده می کند. جا دارد که اينجا از مدير مسئولش پروفسور ذليل مرده که هميشه حامی من بوده تشکر کنم.